۱۳۸۹ دی ۸, چهارشنبه

محمد نوری :رهبر بخواهد رییس جمهور عزل میشود

محمد نوری گفت که اگر رهبر بخواهد رییس جمهور عزل میشود و نگفت که همین خود ما بودیم که احمدی نژاد را برای این ملت علم کردیم همین ما بودیم که چشم روی اشتباهات و خرابکاری های احمدی نژاد بستیم و حکم رهبر را حکم امام زمان خواندیم .
همین ماها بودیم که میگفتیم چه حرف خدا چه حرف رییس جمهور و همین ما بودیم که حرف رهبر را فصل الخطاب قرار دادیم و باقی مخالفان را هم محارب وکافر و اموی خواندیم . خب مگر خود رهبر نگفت که نظر من به رییس جمهور فعلی نزدیک تر است پس دیگر اعتراض شما به این وضعیت دیگر چیست ؟ حالا چه شد که رهبری را با رییس جمهور در تضاد می بینید ؟

۱۳۸۹ آذر ۲۹, دوشنبه

نان را از مردم دزدیدند

شاید یکسال یا یک سال و نیم پیش بود که یکی از دوستان خانوادگیمون به من گفت :خدا کنه زودتر یارانه هارو بردارن و قیمتها ازاد بشه .از شنیدن این حرف از اون ادم خیلی شوکه شدم ،وقتی دلیل خواستم گفت : خیلیها هستند که هنوز فکر میکنند این دولت ،دولت امام زمانه و برای مردمه فقیره و به داد مردم میرسه خیلی هاهنوز باور نکردن که این دولت کودتا قاتل کشور و ملته ، ولی وقتی نتونن حتی غذای روزانشونو تهیه کنن اون موقع دیگه چه بخوان و چه نخوان حقیقت رو میفهمند .
امروز من از نه تنها از هدفمند شدن یارانه ها ناراحت نیستم ،خیلی هم خوشحالم . نه بخاطر شعارهای عوامگرایانه ی احمدی نژاد بخاطر اینکه اطمینان دارم دولت سیاهی که با تجاوز و زندان کردن و جنایت حکومتشو تثبیت کرد ، در اخر کار هم مخالفاشو سرکوب کرد امروز با بریدن و دزدیدن نان از سر سفره ی مردم تیر خلاص رو به سمت خودش شلیک کرد .

پینوشت :
ازاینکه چند وقتی هست که کم کار و کم پیداشدم خیلی معذرت میخواهم ، دارم واسه کنکور 90درس میخونم .
به همه ی دوستانتانپیشنهاد کنید که تا مدتی از پرداخت قبوض جلوگیری کنند .

۱۳۸۹ آذر ۸, دوشنبه

هزار و یک چرا

هفت هشت سال پیش همین موقع بزرگترین دغدغه ی مردم ما نبود مطبوعات آزاد دادگاه صالح و اجرای صحیح قانون بود ، الان بعد از اینهمه سال دغدغمون شده آب و نون و پول آب و برق و گشت ارشاد .
راستی چرا همه پیشرفت میکنند ما پس رفت ؟
چرا بجای حفظ فرهنگمون تاریخمون و هویتمون حسن نصرالله باپول ما چاق میشه و تاریخ مارو از بن میبره زیر سوال ؟
چرا پلیس میتونه زن و بچه ی مردمو بخاطر حقشون بزنه اما قتل توروز روشنو نگیره ؟

۱۳۸۹ آبان ۱۲, چهارشنبه

شما ابرویمان را بردید

اید هیچ کشور دیگری کوچه ها و خیابانهایی مثل ایران نداشته باشد . کشوری که کوچه هایش را با نام مردانی می شناسند که مردترین مردان در دوران خود بوده اند . مردانی از جنس کوه و از نسل ارش، سیاوش و سهراب ، مردانی از تبار حسین (ع). مردانی که در سیزده سالگی هزاران ساله بودند و هزاران ساله گشتند ،مردانی که لشگر مخلص خدا بودند و خدایی گشتند ، بی ادعا و بی هراس عاشقان نام خو را بسیجی گذاشتند .
افسوس که از ان نام ها و یادها جز حسرتی نماند و از ان روزها جز خاطره ای خاک گرفته ، افسوس که مردان هجرت کردند و نامردان شهرها و کوچه ها راتصاحب کردند، افسوس که عشق و ایمان که روزی کار این مردمان بود به ظلم شب بدستان به پستوی خانه ها رفت و در گوشه ی طاقچه ها از یاد رفت .
اه نفرین بر شما بسیجیان که نام ها را ننگ کردید و ابرویمان را بردید .
13ابان سالروز شهادت بزرگ 13ساله و روز دانش اموز گرامی باد .

۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

اگر باران ببارد

دستهایت را به من بده
دستهایم بی دستهایت
دستهایت بی دستهایم
مرگ ترانه است
بگذار تا دگر بار همراه شویم
بگذار تا دگر بار بروییم
بگذار تا خون جاری شود
در خیابانهای داغ خرداد
بر جویبارهای البرز
درکوچه پس کوچه های اویغور
و دشتهای اریتره .
وبرساند صدای مشتهای گره کرده یمان را
به گندمزارهای شیلی
بگذار تاخون من بر زمین جاری شود
بگذار تا زمین سوخته ندایمان را بشنود
شاید اسمان از شرم چشمهایش
اندکی ببارد...
آه اگر باران ببارد
در هاوانا،
پیر مردها برای سکوتمان
اواز می خوانند
وزنان ارژانتین
از روییدن ما لالایی می سازند
برای کودکان افریقا
دستهایت را به من بده
شاید باران ببارد ....
نازلی شیخ پور

باران مردادی شوق میلاد توست
با احترام تقدیم به استاد یغما گلرویی

۱۳۸۹ تیر ۱۶, چهارشنبه

ما گم شدگانیم

چند روز پیش بود داشتم برمیگشتم خونه . توی اتوبوس دوتا خانم داشتن راجع به وضعیت بد اتوبوس و اینکه قیمتش بالا میره ولی وضعش هیچ تغییری نمی کنه با هم حرف میزدن . یکیشون گفت مردم باید تاوان انتخاب اشتباهشون رو بدن .خیلی ناراحت شدم ،بهم بر خورده بودو احساس میکردم نادیده گرفته شدیم . بی مقدمه پریدم وسط حرفشون و گفتم : مردم بهترین انتخاب رو کردن ولی به انتخاب مردم نبود . اون خانم گفت ولی خیلی ها به همین (ا.ن) رأی دادن ،رأیی که اشتباه بود و نشان دهنده ی بی صلاحیتی یه تعدادی از مردم . منم گفتم :ولی اونها اکثریت قاطع مردم نبودن .

اون خانم هم قبول کرد که حق با منه و حرف هامون همون جا تموم شد .

یه خانم دیگه که نمی دونم اصلا به حرف های ما گوش می کرد یا نه ،و چرا سعی نمی کرد جز حرف های خودش چیز دیگه ای رو بشنوه ،گفت : همیشه همه چیز شکل اون چیزی نیست که ما فکر می کنیم و میگیم . قبول کنید که مردم ما هم مردم خوبی نیستن ، این همه زنها با لباس ها و حجاب نامناسب دارن فساد ایجاد می کنند خُب اینها یعنی چی؟

_(با تعجب گفتم ) یعنی همه ی مشکلات ما از این به اصطلاح فساده ؟ بله قبول دارم که شرایط اجتماعی نابسامانه ولی خُب دلیل این شرایط چیه ، چرا باید اینقدر فشار اقتصادی روی مردم باشه که خدایی نکرده باعث فساد توی جامعه بشه ؟

_نه اینها اصلا ربطی نداره ، اگه مردم خودشون رو درست کنن همه چی درست میشه .

_یعنی دولت هیچ اشکالی نداره ، مشکلات اقتصادی و اجتماعی هم که اصلا نیست و هیچ ارتباطی هم نداره؟

_مردم برای بهتر شدن شرایط هیچ تلاشی نمی کنن ، اینهمه خانمها لباس هایی می پوشند که ادم از دیدن این وضع خجالت می کشه ،نه شرمی ،نه حیایی و نه عفافی ، مردم اگه خودشون رو اصلاح کنن دیگه تو کشور هیچ مشکلی نمیمونه .

متاسفانه اتوبوس خیلی بی موقع به ایستگاه رسید و من باید پیاده می شدم ، ولی خیلی دلم می خواست که به اون خانم بگم که ما توی ارمانشهر زندگی نمی کنیم ، توی دنیای واقعی زندگی می کنیم . نتونستم بگم که تو شهری مثل قم زنانی که بدکاره هستن چادرشون رو برعکس سرشون میکنن و کنار خیابون می ایستند ( به این ترتیب هم فسادشون رو دارن هم عفافشون رو ) و متاسفانه نتونستم بگم که حضرت علی(ع) میفرمایند : مردم اصلاح نگردند مگر به صلاح حاکمان .

*مبعث حضرت عشق پیشاپیش مبارک ،التماس دعا .

۱۳۸۹ تیر ۸, سه‌شنبه

سنگسار مجازات نیست،جنایت است


بسیاری از اعمال بخاطر اثر بد ومنفی خود در اجتماع از دیدگاه اسلام مترود و گناه تلقی شده است . از این جمله اعمال رابطه ی نامشروع(زنا) است . زنا در ادیان و جوامع مختلف تعریف های متفاوتی دارد، اما در اسلام این نوع را بطه را ، رابطه ی زن شوهر دار با یک مرد نامحرم میگویند.
در اسلام برای این عمل مجازات سنگینی اختصاص داده شده است ، ولی نکته ی مشترک در خصوص همه ی این مجازات ها اثبات و اقراق شخص گناهکارو عدم توبه ی او از گناه خویش است .
زنا در ایران تنها یک مجازات دارد و ان هم سنگسار است . سنگسار یعنی کشته شدن فرد با ضربات متعدد سنگ، در حالی که فرد مجرم هیچگونه راه فرار یا دفاعی از خود ندارد. اما نکته ای که باید به ان توجه کرد اینست که سنگسار در حالی در کشور ما به صورت یک قانون اعمال می شود که هیچگونه اساس شرعی و قرانی ندارد و تنها با استناد به برخی روایات این حکم بدست امده . حال انکه در زمانی خلافت امیرالمومنین حضرت علی(ع) این حکم در شرایط خاص اعمال می شده و بر اساس برخی روایات ایشان تنها یک نفر از یازده زناکاری را که در زمان ایشان بجرم زنا محکوم به سنگسار بودند را ،سنگسار کردند.
در اوایل انقلاب عده ی کثیری از علماء با سنگسار مخالفت کردند از جمله حضرات ایات منتظری، موسوی اردبیلی ،صانعی وامام خمینی ؛ولی با وجود این مخالفت ها که همچنان نیز ادامه دارد ، این مجازات همچنان اعمال میشود در حالی که اجرای این حکم بیشتر شبیه پاک کردن صورت مسئله است تا مجازاتی برای جلوگیری از گسترش فساد در جامعه وباعث حل این مسئله ی اجتماعی نمی شود.
*پینوشت: سکینه محمدی اشتیانی زنی است که در استانه ی سنگسار قرار دارد. درحالی که دوکودک ایشان درخواست لغو این حکم را کرده اند ونامه ی انها به بیش از 16زبان ترجمه شده و جامعه ی جهانی نیز خواستار لغو این حکم شده ، ولی متاسفانه به در خواست های مکرر موجود مبنی عدم اجرای این حکم پاسخی داده نشده و ما به روزهای اجرای این حکم نزدیک میشویم. ازتمام دوستان و هموطنان عزیزی که پیام این جانب ((سنگسار مجازات نیست،جنایت است)) را دریافت کرده اند خواشمندم با انتشار یک پیام در وبلاگ ها و وبسایت های خود ،مخالفت خود را با اجرای این قبیل احکام ، خصوصا برای این هموطنمان اعلام فرمایید . باشد که رحمت اللهی شامل حال این بانو و فرزندان ایشان و همه ی ما گردد.
باتشکر پژواک سبز

۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبه

دیکتاتوری از نگاه حضرت علی (ع)


ولا تقولن انی مومر آمر فاطاع ، فان ذلک ادغال فی القلب و منهکـة للدین و تقرب من الغیر.
مگو من بر انها مسلطم ، از من فرمان دادن است و از انها اطاعت کردن ؛ زیرا این کار ،عین راه یافتن فساد در دل ،و ضعف در دین ، و نزدیک شدن به سلب نعمت [الهی] است .

۱۳۸۹ خرداد ۱۹, چهارشنبه

من اعتراف میکنم

بیش از یک سال پیش بود ، تمام باورم این بود که میزان شرکت یک مردم در یک انتخابات نه به مفهوم مهر تاییدی بر کارهای یک جریان حاکم ، که نشان دهنده ی رشد فکری مردم جامعه و میزان تمائل انها برای رسیدن به دموکراسی است . تمام باور این بود که هرچقدر حضور امروز ما گسترده تر همه جانبه تر و عمیق تر باشد راه برای رسیدن به خواست های دموکراتیک هموارتر و اسانتر خواهد بود. روزی با خود فکر میکردم که خداوند کلید سرنوشت مردم را به خود انها سپرده و این خود مردمند که بر سرنوشتشان حاکم هستند و هیچ کس نمی تواند اختیار زندگی مردم را در دست بگیرد یا به بهانه ی دین و خدا حقوق انسانی مردم یک جامعه را از انها بگیرد . من به همه ی این ها باور داشتم و بر پایه ی همین باورها بود که همچون اکثریت مردم ایران سبز شدم .
همه ی باورهایی که داشتم به فاصله ی کمتر از یک هفته و زمانی که چشمان بیدار ندا به دوربین نگاه می کرد و از خون خود سرخ شد ، در هم شکست .
من اعتراف می کنم که دانسته یا نداسته وارد جریانی شدم که حاصل ان در مقابل هم قرارگرفتن خواهران و برادران هموطنم بود.
من اعتراف میکنم که نمیدانستم برادران نیروز انتظامی که در حامیان و بر پا کنندگان امنیت و اسایش ما بودند روزی در برابر ما صف ارایی خواهند کرد و صدای پوتین هایشان خواب راحت را از ما خواهد گرفت .
ولی باید اعتراف کنم که نمی دانستم نسل بی ارمان و بی نشانه ای چون نسل من که پشتوانه های فکری و اعتقادی کم و متزلزلی داشت ،توانست دنیا را به لرزه در اورد .

ماهستیم

نامه هایمان به عزیزان در بندمان برای یادبود یک ساله شدن جنبش سبز و همدردی با خوانواده ی زندانیان سیاسی.
ادرس ایمیل : saeedbayaniye@yahoo.com

۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

خشونت با مردم در حکم جنگ با خداست


ولا تنصبن نفسک لحرب الله ،فانه لایدی لک بنقمته ،ولا غنی بک عن عفوه و رحمته ،ولا تندمن علی عفو ،ولا تبجحن بعقوبة ولا تسرو عن الی بادرة وجدت منها مندوحة

با خشونت نسبت به مردم ، خود را در موضع جنگ با خدا قرار مده که تورا نیروی مقاومت در برابر نقمت [و قهر] او نیست و از بخشایش و مهربانی او(خالق یکتا) بی نیاز نیستی . هرگز از گذشت و بخشایش [نسبت به مردم پایین دست ] پشیمان مباش و از کیفر دادن ، احساس شادی به خود راه مده و به هیچ وجه در هنگام غضب که [باعث اقدامات تند و بی مورد می گردد و] ممکن است چاره و گریزگاهی بیابی ، شتاب مکن .


* بخشی از نامه ی حضرت علی علیه السلام به مالک اشتر


۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

صد سالی که گم کردیمش

روزی پسر بچه ای در باغچه ای بازی می کرد . ناگهان کودک متوجه ی پیله ای شد که به ارامی تکان می خورد .کودک بازی را رها کرد وبه پیله چشم دوخت . پیله به ارامی وبا فواصل زمانی منظم تکان می خورد.کودک در یافت که پروانه ای در حال متولد شدن است . پیله را برداشت ،با دست هایش ان را گرم کرد . به ارامی پیله را شکافت و پروانه را ازاد کرد. پروانه هنوز پرواز نمی کرد . بالهایش هنوز برای گشودن بسیار وپرواز کردن کوچک بود.پسر بالهای پروانه را به ارامی گشود و او را وادار به پرواز کرد. هنوز پروانه پرواز را اغاز نکرده بود که به زمین افتاد و مرد .

کودک غمگین از مرگ پروانه او را به خاک سپرد در حالی که فهمیده بود ، پروانه هنوز برای پرواز بالغ نشده بود . سالها بعد کودک بزرگ شد ؛ در حالی که دیگر کودک نبود و هنوز اندوه مرگ پروانه را دردل داشت . او دریافته بود که مرگ پروانه حاصل از دخالت او در کار طبیعت ، و تمام نشدن پرسه ی بلوغ او بود .

*پینوشت : ازادی نه یک واقعه بلکه پرسه ای حاصل از بلوغ یک جامعه است و نمی توان ان را یک روزه بدست اورد وبا یک بار گام برداشتن بذست اورد.

در یک سالی که بر میهنمان گذشت ، یک بار دیگر خاطرات صد ساله ی مان را از انقلاب مشروطه تا کنون مرور کردیم ، وبه نقص هایی که مارا از رسیدن به ازادی عقب انداخته بود، واقف شدیم .

روزهای پیش رو برای ما روزهاییست پر التحاب و غیر قابل پیش بینی . اعدام پنج هموطن عزیزمان که چهار نفر از انان از فرزندان غیور کردستان بودند ، زخم عمیقی بر دلهایمان گذاشته است . اما تنها حقیقتی که بعد از این اعدامها برما اشکار شد،اینست که ایران در جهت مبارزه ی ارام و عاری از خشونت، یکپارچه و متحد شد . اعتصاب عمومی در کردستان که تا قبل از وقایع جاری یکی از پر تنش ترین وپر التحاب ترین استانهای ایران بود ، توانست دو اصل را در جهت مبارزه ی ارام و عاری از خشونت که همان حفظ نظم و حفظ انضباط بود عملی کند .

سالهاست که مردم ازادی خواه ایران در جهت مقابله با مجازات اعدام خصوصا برای فعالان سیاسی، تلاش می کنند ، باشد که یکپارچگی ما در جهت تحقق این ارمان ما را همراهی کند .

ایدون باد .

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

فرخزاد ، فروغی از یک زنانگی

نمایشگاه کتاب امسال جز وحشتناک ترین نمایشگاه ها بود . گر چه ما به خفقان و سانسور عادت کردیم اما ، نمایشگاه کتاب امسال ضد فرهنگ ترین نمایشگاه های سال بود .
گرچه تکرار نام بزرگانی که اثارشان در این نمایشگاه نیست دردی از ما دوا نمی کند وتنها مایه ی حسرت و تاسف از این همه قصاوت است اما عدم اجازه برای انتشار اثار بانوی شعر ایران ، فروغی فرخزاد تنها نشان از ترس کوته نظران سیه سرشت نسبت به حضور زنان در جامعه دارد .
گر چه حذف نام فروغ فرخزاد از شعر و ادب پارسی ناممکن است ، اما تلاش برای جلوگیری از انتشار اثار وی یعنی ترس از گسترش فکر زنانه در جامعه .
سه ویژگی خاص زنان که انان را متمایز میکند ، زایش ،رویش و ارامش زنان است . این سه گوهر وجودی زنان را اگرسه ضلع یک مثلث فرض کنیم . نقطه ی ثقل ان تداوم حیات بشری در سایه ی صلح خواهد بود . روزی را تصور کنید که تمام جهان در صلح مطلق زندگی کند ، ان وقت خواهید دید که حاصل ان تنها یک چیز خواهد بود ، تعالی همه ی ابناء بشر .
در نتیجه این امر محقق نخواهد شد مگر در سایه ی حضور زنان در جامعه .
و فروغ فرخزاد نشانه ای از زن ایرانی در ادب پارسی و تعامل ساده ی : زن ، عشق ، صلح و ازادگیست .
جلوگیری از انتشار اثار فروغ فرخزاد اندیشه ای ساده دلانه از جماعتیست که هنوز مفهوم ایرانی بودن را در نیافته اند .

ما دیواری که هرگز نمی شکنیم .

سلام از اینکه سه هفته نبودم واقعا متاسفم از همه ی دوستان عذر میخوام . فیلتر شدن بلاگر یکی از وحشتناک ترین وقایع ماه برای من بود خصوصا اینکه برای روز کارگر خودمو اماده میکردم . به هر حال از اینکه دوباره اومدم خیلی خوشحالم .
به امید روزهای ازاد برای ایران و ایرانی .

۱۳۸۹ فروردین ۲۹, یکشنبه

برای روزگاری که ما را از خودمان هم گرفت

یکی بود یکی نبود ،اما یه روزگاری تو یه سرزمین خیلی دور یه محتکری بود که انبار پراز جنس های جور واجور داشت .یه روز محتکر متوجه شد که توی انبارش موش پیدا شده . موشها که تازه به یه نون و نوایی رسیده بودند تا میتونستن میخوردنو تولید مثل میکردنو به محتویات انبار اسیب میزدن . محتکر که تمام دارایی و زندگیشو در خطر میدید دنبال یه چاره گشت تا از شر موشها خلاص بشه ، برای همینم رفت و یه گربه اورد و انداخت به جون موشهای انبار . اما موشهای خوش اشتها که دیگه خیلی به خوردن عادت کرده بودن گربه ی بدبخت رو هم کشتن و خوردن . محتکر سم خرید و برای موشها ریخت اما سم که چاره ساز نشد هیچ ، کمکم موشها به سم هم عادت کردن ، طوری که اگه یه روز سم بهشون نمی رسید تا میتونستن جنس های انبارو از بین میبردن و به انبار اسیب میزدند. محتکر که دیگه خودشو کاملا در حال نابودی میدید به فکر یه چاره ی اساسی تر افتاد . بالاخره یه روز محتکر چنتا از موشها رو گرفتو تو یه قفس زندانیشون کرد و بهشون نه اب داد نه غذا نه سم . موشها که دیگه به خوردن چاق شدن خیلی عادت کرده بودن نتونستن تحمل کنن و افتادن به جون هم و شروع کردن به خوردن همدیگه . بالاخره پنج شیش تا موش ، که به شدت به خوردن اعتیاد پیدا کرده بودن و حسابی چاق شده بودن ،بیشتر نموندن . محتکر که کار خودشو کرده بود موشها ی توی قفس رو رها کرد و فرستاد توی انبار . موشهای توی قفس که به خوردن همجنس هاشون عادت کرده بودند ،تموم موشهای توی انبار و کشتن و خوردن . اخرش هم محتکر فقط پنج شیش تا موش باقی مونده رو کشت و خودشو از شر تمام موشهای انبارش خلاص کرد .*

** پی نوشت : خیلی وقته همه از هم دور شدیم ، حتی از خودمونم دور شدیم ، دیگه نه ما همون ادمای سابقیم نه این کوچه ها و خیابونا همون کوچه های سابق . فکر میکنم اون محتکر تازگی ها به شهر ما اومده ، ولی فقط یه دقیقه فکر کن ببین ما توی کجای این قصه ایم ؟ موشهایی هستیم که موشهای دیگه رو میخورن یا موشهایی که خورده میشن ؟

*داستان از : عزیز نسین

پیشنهاد میکنم همه برین طهران تهران و تسویه حساب رو ببینید . به صدای اعتراض هم سر بزنین و اهنگ جدید هیچکس ((یه روز خوب میاد )) رو گوش کنین . در صورت فیلتر شدن دوباره با pezhvakesabz3 میام.

۱۳۸۹ فروردین ۲۲, یکشنبه

هنرمند مردمی یا هنرمند نامردمی

یکی بود یکی نبود. نه، یه لحظه صبر کنید یکی بود دوتا هم بود خیلی بیشتر از یکی و دوتا و سه تا هم بود . اصلا بخاطر همین هم این قصه بود ، ولی شاید هم این فقط یه قصه نبود .... .

یه روز یه مردی میخواست بره خونه ی یکی از دوستای قدیمیش . توراه از وسط مزرعه ی همون دوستش رد میشد . توی مرزعه ی یه بره ای رو دید که یه پای چوبی داشت ، خیلی تعجب کرد . وقتی به خونه ی دوستش رسید، از دوستش پرسید :تو که اینقدر ادم ثروتمندی هستی چرا یه بره با پای چوبی داری؟ چرا اون بره ی بد بخت نگه داشتی چرا خلاصش نمی کنی؟

دوست اون مرد جواب داد : من وقتی دلم کباب بره بخواد یه بره ی کاملو برای یه وعده ی غذایی نمیکشم ، یه تیکه از گوشت تنشو میبرم. اینجوری هم بره رو دارم هم غذامو .*

*پ ن : سال نوی امسال در حالی شروع شد که بسیاری از کارگر ها از کار بیکار شده بودن و عده ی زیادی از مردم هم بخاطر تورم افسار گسیخته حتی نتونسته بودن ابتدایی ترین نیازهاشونو برطرف کنن . و این در حالی بود که رسانه ی غیر ملی سریالی رو در باره ی فقر و فاصله ی طبقاتی پخش میکرد ، سریال دارا و ندار به کارگردانی مسعود ده نمکی

مسعود ده نمکی ( چماقدار دیروز وهنرمند امروز !) کسی که قبلا با ساختن فیلم اخراجی های یک و دو وبا استفاده از شگرد (( تمسخر یک نسل برای خرید ابروی از دست رفته )) برای خودش گیشه هارو تسخیر کرده . مردی که تا دیروز با باتوم به دانشگاه حمله میکردو دانشجوهای کشور رو زیر مشت و لگد میگرفت امروز برای توجیه خودش فیلم میسازه و کار فرهنگی میکنه و واقعیت های تاریخی یک ملت رو که مثل نشان افتخار همیشه با اونهاست به مسخره میگره و انکار میکنه .

اما یه سوال : هنرمند مردمی ،جناب اقای ده نمکی میشه بپرسم با شش میلیاردی که از فروش اخراجی های دو بدست اوردید رو زخمه چندتا از همین ندار هایی که توی سریال دارا و ندارتون نشون دادید مرحم گذاشتید ؟

احتمالا اگه الان از ثروت میلیاردی اقا مجتبی ازتون بپرسم میخواهید بگید ایشونو نمی شناسید یا اگه از تجمع پول و قدرت در بین سران سپاه ازتون بپرسم ، میخواهید بگویید به مسائل سیاسی علاقه ندارید ؟

پس میتونم ازتون بپرسم : اقای ده نمکی عضو سابق و شاید هم عضو کنونی انصار حزب الله ، ایا از وضعیت جانبازان هشت سال دفاع مقدس که در حال حاضر در اسایشگاهها به حالت نیمه فراموش شده، رها شده اند اطلاع دارید؟

*داستان از عزیز نسین

۱۳۸۹ فروردین ۱۵, یکشنبه

صلح و دموکراسی از نگاه شیرین عبادی

صلح درجامعه بر دو پایه است . اول ،سکوت و ارامش . در جامعه ای که در ان صلح برقرار است سکوت بر جامعه حاکم است . اما هر سکوتی به معنای وجود ارامش در جامعه نیست .

در جوامع دیکتاتوری اگر سکوتی هم باشه اون سکوت ، سکوت گورستانه . هر سکوتی به معنای ارامش نیست .سکوت میتواند به معنای خفقان هم باشد. بنابر این سکوتی که به معنای ارامش درجامعه باشد در لوای دموکراسی امکان پذیر است وهمچنین پایه ی دیگر صلح در عدالت اجتماعی است .

عدالت اجتماعی یعنی اینکه فاصله یبین اغنیا و فقرا نباید زیاد باشد ،منابع ملی باید صرف بهبود وضعیت مردم شود نه صرف خرید اسلحه و هزینه های نظامی ویابه جیب عده ای نور چشمی برود . مردم اگر رفاه و دموکراسی داشته باشند درجامعه مطمئنا صلح و ارامش بر قرار خواهد بود.

ما وقتی صحبت از دموکراسی میکنیم ، دموکراسی چندین مؤلفه دارد که مهمترین انها برابری انسانهاست.دموکراسی در تعریف کلاسیک خود به معنی حکومت اکثریت است ، اما فراموش نکنیم بسیاری از دیکتاتوری ها با دموکراسی به قدرت رسیدند مثل هیتلر .بنابراین دولتها تنها مشروعیت خود را از رأی و اراء مردم نمی گیرند ،هیچ اکثرت به قدرت رسیده ای حق ندارد به بهانه ی فرهنگ یا مذهب نیمی از جمعیت اجتماع یعنی زنان را از حقوق خودشون محروم کند . هیچ اکثریت به قدرت رسید ای حق ندارد جلوی ازادی بیان که در انتخابات هم شکست خورده بگیرد.بنابراین تکرار میکنم که پیروزی در انتخابات به معنای دموکراتیک بودن حکومت نیست.

دموکراسی باید از خود مردم اغاز بشود وبه خود مردم هم ختم بشود یعنی مردم باید حاکم بر سرنوشت خود باشند وضمنآ مردم مردم بایستی ناظر و مجری این دو اصل هم باشند .دموکراسی به این معنا نیست که ما یکروز رأی بدهیموچهار یا پنج سال برویم بخوابیم وفکر کنیم نمایدگان ما هرروز کارهای خود را انجام میدهند. دموکراسی مانند یک گل است ،یک گل احتیاج به مراقبت دائم دارد . شما اگر یک گلدان داشته باشید باید هر روز به مقدار معین به ان اب بدهیدتا پژمرده نشود ، شما نمیتوتنید یک روز یک سطل اب به پای ان بریزید و بگویید به اندازه ی یک ماه ابش دادم و دیگر کاری به ان ندارم .

بسیاری از جوامع هستند که در مقاطعی به دموکراسی رسیدنداما چون از ان مراقبت نکردند ان را از دست دادند بنابراین همه چیز از مردم شروع میشود وباز به مردم ختم میشود .

دموکراسی فقط برنده شدن در یک انتخابات ازاد نیست، فراموش نکنیم هیتلر هم با دموکراسی به قدرت رسید .

اما اگر در جامعه ای مردم حق انتخاب نداشته باشند یا انتخابشان محدود باشد، به عنوان مثال من یاداور میشوم در کشوری مثل سوریه حکومت انها ریاست جمهوری است اما حتی ریاست جمهوری را هم موروثی کرده اند ویا اینکه در انتخاباتی که در عراق در زمان صدام حسین اتفاق افتاد ، دوسال قبل از سقوط صدام حسین ، حزب بعث 99درصد اراء را بدیت اورد و اینها واقعا انتخابات ازاد نیست وبهایی به انها نمیشود داد.

صحبت من اینست که حتی اگر در یک انتخابات ازاد و بدون تقلب هم کسی پیروز بشود باز کافی نیست برای اینکه بگوییم ان کشور دموکراتیک است . بلکه دموکراسی یعنی پیروزی در انتخابات و احترام به ضوابط حقوق بشر .

اهمیت برگذاری نشست هایی چون کمیسیون مقام زن در سازمان ملل اینست که مردم ظلم به زن و تبعیض در حق زنان را فراموش نمی کنند و هر سال وجدان بشری یک تکان خواهد خورد حتی اگر این تکانها نتیجه ی فوتی و فوری نداشته باشند اما وقتی که ما از ظلم به زن و تبعیض علیه زنان در سرتاسر جهان صحبت نکنیم واین موضوع را فراموش کنیم در این صورت وجدان بشری وجدان بشری از کنار چنین تبعیض چشمگیری خواهد گذشت.

شیرین عبادی – برنده ی جایزه ی نوبل صلح

۱۳۸۸ اسفند ۲۸, جمعه

از سر دلتنگی های نوروزی

امروز 28اسفند 88. از هر نظر که به سال 88 نگاه می کنم ، میبینم که سال 88از هیچ نظر برام سا ل خوبی نبود . کمتر از سی و یکی دو ساعت به تحویل سال بیشتر نمونده و من می خواستم دیگه پستی برای امسال ننویسم (می خواستم پست قبلیم اخرین پست امسال باشه ) اما نتونستم نیام و یک بار دیگه ننویسم .

امروز 28اسفند 88. کمتر از سی و یک یا دو ساعت به تحویل سال بیشتر نمونده . میر میهن سال 89رو سال استقامت لقب داده. سال نو در حالی برای ما در خانه ی پدری اغاز میشه که هنوز خیلی از هموطن هامون توی زندان اند . بعلاوه ی اینکه تقریبا 500روزه که حسین درخشان توی زندانه و هنوزهم تکلیفش مشخص نیست .

چند روز پیش خبر ازاد شدن تورجان رو از زندان شنیدم وخُب خیلی خوشحال شدم ولی متاسفانه نتونستم براش پیام بفرستم .

فکر میکنم حاشیه رفتن دیگه بسه . دیشب فیلم مستندی از شیوا نظر اهاری دیدم که با اینکه تنها اسم و رسم شیوا رو شنیده بودم و از نزدیک نمی شناختمش ولی باعث شد که نسبت بهش حس دلتنگی کنم . زمانی که سازنده ی این فیلم از شیوا درباره ی برنامه های ایندش پرسید ، شیوا گفت که برای ایندش برنامه ای نداره و گفت که گاهی به این موضوع هم فکر میکنه که پس زندگی خودش چی ؟ نگاه پر درد شیوا و پاسخش به این پرسش هر لحظه در خاطر منه.

نمیدونم چرا یه حس از جنس وابستگی نسبت به کسی دارم که تا الان فقط اسمشو تو اخبارای نیمروزی شنیده بودم .ولی این حس و این فکر که اون لحظه ی سال تحویل پشت میله هاست و من توی خونه ی خودم ، داره منو ازار میده ، گرچه هردو میدونیم که تو هر سمت این میله ها باشیم بازم ازاد نیستیم .

شیوا جانم ! ایمان دارم به روزی خواهد امد. روزی که در ان سردی میله های زندان جای خود را به هوای ازادی خواهد داد.

بامدادان که کبوترها برلب پنجره باز سحر غلغله می اغازد

جان گل رنگ مرا بر سر دست بگیر

به تماشا گه پرواز ببر

اه بشتاب که همپروازان نگران غم همپروازند .

شیوای نازنینم ، سال نو مبارک .

۱۳۸۸ اسفند ۲۳, یکشنبه

تغییر یعنی ، سال نو نزدیک است !

اسفند به اخرین روزهای خود نزدیک می شود ، لحظه ی تحویل سال می رسد و سال 1389هم می اید . کم کم روزهایمان دوباره تکرار می شوند . سال همیشه تحویل می شود و روزها همیشه تکرار . دوم خرداد دوباره می اید همان گونه که سالهاست امده و بیست و دو خرداد هم دوباره می اید همان گونه که دوم خرداد امده .

اما زیبا ترین چیزی که ما را به انتظار برای این تکرار می نشاند تغییر است . تغییری که تنها رمز لحظه ی تحویل سال است.

امسال را مثل هر سال با واژه ی تغیر و ارزوی تغیر برای برابری اغاز می کنیم .

برابری تنها حقیقتیست که ویژگی انسانیت را در انسانها ایجاد می کند . رسیدن به حقوق شهروندی برابر و ازادی بیان سالهاست که نه تنها از میان زنان کشور ما رفته بلکه در میان مردان هم رو به خاموشی گذاشته . نداشتن شهروندی برابر تنها عاملیست که زنان را از ماهیت زن بودنشان جدا کرده و انسانیت را در میان قشر زنان ایران نشانه گرفته . انچه که حقیقت مسلم است تغیر برای برابری ،نه تغیر برای مرد شدن است نه برای رسیدن به مردها و نه تحقیر جایگاه زنان یا مردان .

تغیر برای برابری ، گام برداشتن بسوی بیداری و هوشیاری و پیشروی بسوی جامعه ای عادل و برابر و بدون تفاوتهای جنسیتی است . جامعه ای که در ان انسانیت و ازادی حرف اول را میزند .

هرچند عدالت و برابری بطور حقیقی هم در هیچ کجا وجود نداشته باشد اما حرکت بسوی ازادی برابر است با رسیدن به ازادی .

لحظه ی تحویل سال 1389 یک قدم به ازادی نزدیکتر خواهیم شد .

زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت (سعدی)

سال نو مبارک .


* پ ن : یکی از بزرگترین ارزوهای من پیوستن به کمپین یک میلیونم امضا بوده و هست . اما متاسفانه تا به حال موفق نشدم.

۱۳۸۸ اسفند ۱۷, دوشنبه

روز جهانی زن رو به همه ی فعالان حقوق زنان از جمله خودم (پژواک سبز ) تبریک میگم !!!!!!!!!!

ما وبلاگ نویسیم !

وقتی تو اداره نشستی و مطمئنی یکی داره همه کارهاتو زیر نظر میگیره ، وقتی داری با تلفن صحبت می کنی و می دونی یکی دیگه داره همه حرفا تو می شنوه ، وقتی به جایی می رسی که حتی نمی تونی به رفیقات اطمینان کنی ، وقتی از همه جا میبری و دلت می خواد داد بزنی و سکوت این خفقانو بشکنی ؛ اون موقع ست که میای پشت میز کارت میشینی و تصمیم میگیری بنویسی . کامپیترتو روشن میکنی شروع میکنی به گفتن و نوشتنه حرفایی که تو دلته ، تو ذهنته حتی اگه فکرات زیادی بخواد خط شکن باشه. اون لحظه ، لحظه یی که احساس میکنی از هیچی نمی ترسی نه زندان ونه از اینکه بیکار بشی و از نون خردن بیفتی نه از تجاوز و خیلی چیزای دیگه . اون موقع ست که باید بدونی همه چیزت زیر نظره هر چی مینویسی و هر چی میگی اون موقع ست که دیدن عبارت «مشترک گرامی دسترسی به این سایت امکان پذیر نمی باشد ...» .

تبریک میگم ! تو توی لیست سیاه قرار گرفتی . به خودت زحمت نده، چون بدون هیچ دلیلی میشه تورو به جرم اقدام علیه تمنیت ملی ، تبلیغ علیه نظام یا شاید هم توهین به مقدسات ( حتی اگه هیچ سند و مدرکی نباشه ) دستگیر کردو کاری کرد که هیچ کس حتی خودتم ندونی کجایی.

خُب طبیعیه چون تو یه وبلاگ نویسی . تو کسی هستی که میخواد سکوتو بشکنه ، تو کسی هستی که می خواد فکراشو با همه قسمت کنه ، تو. کسی هستی که از سانسور خستس و نمیخوای یه قیچی مدام زبونتو ببره .

28اسفند =سالروز کشته شدن امیدرضا میرصیافی ، مردی که از نبود ازادی خسته بود ، وتنها جرمش ایرانی بودن بود .

روحش شاد ، یادش و راهش استوار


*لطفاٌ برای ازادی علی اشرف فتحی (تورجان) وهمه ی وبلاگ نویسان و خبرنگاران وفعالان سیاسی دعا کنید.

شبیخون

ماه را بر سر نیزه می بردند

و هر ستاره

اشک بدرقه ای بود .

شب به تاریکی خود خو می کرد

و کوچه ها

بوی کافور و کتاب سوخته می دادند...

ما در کدام دالان به یکدیگر رسیدیم

با قوطی کبریتی

که تنها یک کبریت خیس در دل داشت ؟

دستانت را گرم کن ،

رفیق شاعرم

و به بادها بگو

من به صبح فردا نمی رسم ...

شهید عزت ابراهیم نژاد – اذر هفتادو هفت

۱۳۸۸ اسفند ۱۰, دوشنبه

سهراب جان تولدت مبارک!


صاحب عکس فوق گم شده است
رفته از خانه و نیامده است
مادرش میگرید شب و روز
صاحب عکس فوق
چشم هایش درشت
دست هایش همیشه مشت
صاحب عکس فوق، با خونش
می کشد روی اسفالت فریاد
سینه اش باغ لاله های غریب
صاحب عکس فوق
در خیابان ارزو جان داد
می روم پیش مادرش امروز و میگویم صاحب عکس فوق من هستم
سهراب جان ، تولدت مبارک






.

۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

مرداب

شب سیاهی کرد و بیماری گرفت
دیده را طغیان بیداری گرفت
دیده از دیدن نمیماند، دریغ
دیده پوشیدن نمی داند، دریغ
رفت و در من مرغزاری کهنه یافت
هستی ام را انتظاری کهنه یافت
ان بیابان دید و تنهاییم را
ماه و خورشید مقواییم را
چون جنینی پیر، با زهدان به جنگ
میدرد دیوار زهدان را به چنگ
زنده اما حسرت زادن در او
مرده ،اما میل جان دادن در او
خود پسند از درد خود نا خواستن
خفته از سودار برپا خواستن
خنده ام غمناکی بیهوده ای
ننگم از دلپاکی بیهوده ای
غربت سنگینم از دلدادگیم
شور تند مرگ در مهخوابگیم
نامده هرگز فرود از بام خویش
در فرازی شاهد اعدام خویش
کرم خاک و خاکش اما بویناک
بادبادک هاش در افلاک پاک
ناشناس نیمه ی پنهانی اش
شرمگین چهره ی انسانی اش
کوبه کو در جستجوی جفت خویش
می دود، معتاد بوی جفت خویش
جویدش گه گاه و نا باور از او
جفتش اما سخت تنهاتر از او
هر دو در بیم و هراس از یکدگر
تلخ کام و ناسپاس از یکدگر
عشقشان ، سودای محکومانه ای
وصلشان، رویای مشکوکانه ای
اه اگر راهی به دریاییم بود
از فرو رفتن چه پرواییم بود
گر به مردابی زجریان ماند اب
از سکون خویش نقصان یابد اب
جانش اقلیم تباهی ها شود
ژرفنایش گور ماهی ها شود
اهوان، ای اهوان دشت ها
گاه اگر در معبر گلگشت ها
جویباری یافتید اواز خوان
رو به استغنای دریا ها روان
جاری از ابریشم جریان خویش
خفته بر گردونه ی طغیان خویش
یال اسب باد در چنگال او
روح سرخ ماه در دنبال او
ران سبز ساقه ها را می گشود
عطر بکر بوته ها را می ربود
بر فرازش ،در نگاه هر حباب
انعکاس بی دریغ افتاب
خ.اب ان بی خواب را یاد اورید
مرگ در مرداب را یاد اورید
( فروغ فرخزاد )
برای (مانی) فرزند استاد فرید صلوتی و برای کودک در راه فاطمه شمس ، باشد که انان طعم ازادی راذ بچشند .

۱۳۸۸ بهمن ۲۷, سه‌شنبه

راهت به یاد سرزمین ماست



کوهها را به قله هایشان و مردمان را به مردهایشان میشناسند .(خوزه مارتینی)
28بهمن سالروز شهادت مردیست که بودن را نمی خواست مگر برای کشورش و زیستن را نمی خواست مگر در ازادی .
در بیدادگاه سیه دلان از خود به تنهایی دفاع نکرد بلکه همچون یک ملت از خلق خود دفاع کرد .
تا سینه اش پناه هزار شقایق اتش به جان باشد
ازادانه زیست و ازادانه پرکشید
و خونش ابروی همه ی عاشقان این خاک شد
مردی که سبزی راه و یادش و سرخی کلامش هنوز در خاطرهاست







۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه

سی و یک سالگی انقلاب

سی و یک سال از سالروز انقلاب میگذرد. سی و یک سال پیش در چنین روزهایی مردم ایران برای بدست اوردن استقلال و ازادی و برابری بپا خواستند .
اما امروز پس از سی و یک سال فرزندان ان انقلاب و حتی خود ان انقلابیون تنها برای اندکی ازادی در زندانها شکنجه میشوند یا در خیابان ها کشته می شوند .
سی یک سال پیش و در حالی که کشور پتانسیل بالایی برای رسیدن به یک جامعه ی دمکراتیک را داشت ،افراطیون با انجام اعدامهای دسته جمعی ، ایجاد فضای یکسویه و سرکوب گروههای اپوزوسیون ، انقلاب مردمی ایران را بدل به یک دیکتاتوری ساختند، ایران را 70سال به عقب وپیش از دوران مشروطه بردند و نتیجه ی ان فضای کنونی کشور است .
امروز و پس از سی و یک سال بار دیگر فضای جامعه ی ما ملتهب و دست خوش بازی های سیاسی شده ، حقیقت اینست که ما پس از سی سال نه به ازادی و نه به استقلال نه به جمهوری ونه حتی به اسلام رسیده ایم .
جامعه ی کنونی ما توان مجدد برای یک انقلاب را ندارد اما اصلاح قانون اساسی و بهره گیری از تجربه ی این سی سال راه را برای رسیدن به یک فضای ازاد و دمکراتیک خواهد داشت و این تنها با بالا رفتن سطح اگاهی و سواد جمعی جامعه و ایجاد فضای باز گفتگو و انتقاد امکان پذیر است .
ایدون باد .

استعمار داخلی

قاره ی افریقا و کشور های امریکای لاتین ، زمانی تحت سلطه و استعمار کشورهای بزرگ جهان بودند در نتیجه با وجود دارا بودن ذخایر عظیم طبیعی ، مردمی اسیر فقر و تهیدستی داشت .
امروز بزرگترین دغدغه ی کشور ما (کشوری که دارای زمین های حاصل خیز و منابع سرشار نفت و گاز است ) افزایش سرسام اور نرخ تورم ، گسترش بیکاری وافزایش جمعیت فقیر جامعه است . در هر گوشه ی کشور تظاهراتها و اعتصابات کارگران در اعتراض به ندادن حقوق کارگران در حال انجام است . و این نتیجه ی یک استعمار داخلی است .
به راستی که چه زیبا گفتند ، رسول اکرم (ص) که فرمود هر جا مردمی فقیر باشند قطعا حاکمانی ستمگر بر انان حکومت میکنند .

۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

ستاره ای در اسمان شهر نیست !


اسمون شب کویر از زیبا ترین پدیده های افرینشه . شب کویر جایه که احساس میکنی هم قد ستاره ها شدی به اسمون رسیدی و ازادی . ولی حیف ، تو اسمون ابری شهر من مدتهاست که ستاره ها با تن سوخته روی خاک افتادن . این جا از ازادی اثری نیست .
هنگام می و فصل گل گشت چمن شد
دربار بهاری تهی از زاغ و زغن شد
از ابر کرم خطه ی ری رشگ ختن شد
دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد
چه بد رفتاری ای چرخ چه بد پنداری ای چرخ سر کین داری ای چرخ نه دین داری نه ائین داری ای چرخ
از خون جوانان وطن لاله دمیده
در ماتم سرو قدشان سرو خمیده
در سایه ی گل بلبل از این غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
چه بد رفتاری ای چرخ چه بد پنداری ای چرخ سر کین داری ای چرخ نه دین داری نه ائین داری ای چرخ
خوابند وکیلان و خرابند وزیران
بردند به یغما همه سیم و زر ایران
ما را نگذارند به یک خانه ی ویران
یا رب بستان داد فقیران ز امیران
چه بد رفتاری ای چرخ چه بد پنداری ای چرخ سر کین داری ای چرخ نه دین داری نه ائین داری ای چرخ
از اشک همه روی زمین زیرو زبر کن
مشتی گرت از خاک وطن هست به سر کن
غیرت کن اندیشه ی ایام بتر کن
اندر جلوی تیر عدو سینه سپر کن
چه بد رفتاری ای چرخ چه بد پنداری ای چرخ سر کین داری ای چرخ نه دین داری نه ائین داری ای چرخ
از دست عدو ناله من از سر درد است
اندیشه هر انکس کند که از مرگ نه مرد است
جان بازی عشاق نه چون بازی نرد است
مردی اگرت هست کنون وقت نبر است
عارف قزوینی
بهمن شهر خونه . شهر ایستادگی . 22بهمن ایستاده ایم .

۱۳۸۸ بهمن ۵, دوشنبه

ندا جان تولدت مبارک!

خواهرکم ندا
از روزی که تو رفتی روزها می گذرد . اسمان هنوز هم گرفته است . و هنوز هم خورشید طلوع نکرده غروب میکند .
خواهرم ندا ، تو رفتی و در انجایی که میدانم اسمانش ابی ست ، جای گرفتی و ندیدی که چگونه سهم برادران و خواهرانمان شکنجه و تجاوز شد . تو رفتی وضجه های غریبانه ی مادر سهراب را ندیدی . وندیدی که ، اشکان ، سهراب ، ترانه و... چگونه مظلومانه همچون تو پر کشیدند .
ندای من ، شرورانی که چشمان بیدارت را به خون نشاندند ، دهان محسن را نیز خرد کردند .
ندا جانم ، نامردمانی که فریادت را به گلوله بستند وسینه ات را دریدند ، عاشورایمان را خونین، چون عاشورای حسین (ع) ساختند .
ندایم ، شاید حق با تو بود که بانگاه اخرت فریاد زدی : ((یا مرگ یا وطنم ))
نداجان ، تو اینها را نمی دانی ولی تو نیز دانسته بودی که سرانجام بهار خواهد امد .
و من هنوزهم دوستت دارم .

حقیقت یک ترس

حقیقت مسلمی که پس از روز 16اذر ثابت شد ،همانا ترس کودتاگران فرصت طلب از رشد فکر در جامعه ی ایران است .
اقتدارگرایان با سرکوب دانشجویان ازاده ی ایرانی و ایجاد فظای رعب و وحشت و محکومت های شدید برای دانشجویان معترض از جمله مجید توکلی تنها اهمیت این بخش از جامعه را به اثبات رساندند .
اما عملی که علیه مجید توکلی صورت گرفت و همچنین محکومیت وی به پنج سال زندان ، تنها توهین به جایگاه دانشجو یان نبود بلکه پوشاندن چادر برسر وی توهین به تمام زنان بود ، حال انکه خود اقتدارگرایان با حجاب را برای زن ارزش توصیف کرده و با اعمال حجاب اجباری عملا حقوق اولیه ی انسانی انها را پایمال می کنند.
اما نکته ی مهم اینست که همان گونه که فریاد دیروزمان این بود که : we are all Neda امروز نیز فریاد ما اینست:
I am majid too .

۱۳۸۸ دی ۲۸, دوشنبه

...

گیرم که در کمین پرنده ای بنشسته به بام پرواز را علامت ممنوع میزنید
با جوجه های نشسته در اشیان چه میکنید
گیرم که باد هرزه ی شبگرد با های هوی و نعره ی مستانه در گذر باشد
با صبح روشنن پر ترانه چه میکنید
گیرم که میزنید گیرم که میکشید گیرم که میبرید
با رویش نا گذیر جوانه چه میکنید
سلام . بعد از سه هفته استراحت اومدم با یه فیلتر تازه .
انشا الله ادرس بعدی : Pezhvakesabz2.blogspot.com

اسلام در خطر بدعتها

دویست سال پیش ، قبل از انقلاب صنعتی ، اروپا تحت نفوذ کلیسا و زندگی مردم اروپا تحت سلطه ی پاپ و سردمداران کلیسا بود که با نام خدا و دین حکمرانی میکردند و زندگی مردم اروپا را به بازی میگرفتند .
قطعا دین و احساسات دینی انسانها را نمی توان از انها جدا کرد ، چراکه وابستگی مردم به دین مانند وابستگی یک کودک به سینه ی مادرش است و سوئ استفاده از این احساس زیبا ، حیوانی ترین عمل ممکن است.
نقش روحانیون وابسته به دربار در عقب راندن انقلاب مشروطه و کودتای ننگین 28مرداد غیر قابل کتمان است .
سی سال پیش و پس از انقلاب اسلامی ایت الله کاظم شریعتمداری به دلیل انتقاد از شیوه ی کشور داری ان دوران از مرجعیت خلع شدند و این بدعت تاثیر پذیری دین از سیاست از ان زمان گذاشته شد . ولی تنها ایت الله شریعتمداری قربانی این بدعت باطل نشدند . پس از ایشان ، ایت الله منتظری و بعد از ایت الله منتظری ایت الله یوسف صانعی نیز قربانی این بدعت شدند .
ایت الله یوسف صانعی از مراجع برتر وعالی رتبه ی جهان تشیع هستند که پس از انتخابات به علت حمایت از اصلاح طلبان و جنبش مردمی راه سبز ، از جانب اقتدارگرایان مورد ازار و اذیت قرار گرفتند و تهدید نیز شدند . اما خلع ایشان از مرجعیت ان هم به تصمیم کسی که خود مرجع نیست و تنها از جانب دولت بر نهادی که از اغاز و پیش از این به عنوان یک سازمان مردم نهاد مطرح بوده ، بزرگترین نوع دخالت در امور دینی بوده است .
گرچه این بدعت از جانب مردم پذیرفته نبوده و نیست اما سوال اینجاست که اینگونه رفتار های لطمه زننده به اسلام تا کجا ادامه خواهد یافت ؟