۱۳۸۸ مهر ۲۸, سه‌شنبه

تفاوت تا کجا؟

امروز روزنامه ی حیات نو تو یکی از تیترهاش نوشته بود :
مصباح یزدی : ازادی از القاعات شیطان است
میشه برسم این اقای تو کدوم حوضه ی علمیه درس خونده(البته اگه اصلا درس خونده باشه! ) که جمله ی معروف حضرت امام حسین -علیه السلام- که میفرمایند:
اگر دین ندارید ازاده باشید.
وجمله ی اما علی -علیه السلام - رو کهه می فرمایند:
خداوند شما را ازاد افریده ، پس ازاده باشید
رونخوانده ؟ میشه بگن دارن از جانب کدوم اسلام حرف میزنند؟ اسلام حضرت محمد(ص)یا اسلام انجمن حجتیه؟

اسکناس نویسی سبز

دیگه نمیخوام راجع به اهمیت حضور در راهپیمایی ، تاثیر اون در کودتا چیان ومعنی عقب نشینی کسایی که خودشونو سبز میدونن ولی برای جنبش سبز کاری نمی کنند حرف بزنم .چون فکر میکنم این حرفها تکراریه و گفتن حرف تکراری بی فایده .
اما بریم سر اسکناس نویسی سبز .
مثل یه تضاهرات تک نفره میمونه . کم خطر و بی دردسر وبه همون اندازه موثر .
باتوجه به اینکه ما می خواهیم تلفات احتمالی رو به حد اقل برسونیم بهترین راهه .
این کار چندتا مزیت هم داره ازجمله اینکه بر خلاف ادعای حامیان کودتابه خاطر نبود راهی برای کنترل پولها در جامعه میشه گفت برای سبزهایی بی خطره و دوم اینکه برخلاف گفته ی حامیان کودتا امکان بی اعتبار دانستن این پولها وجود نداره چون ارزش پول رو مشتری یا بهتر بگم مردم جامعه تعیین میکنن نه بانک مرکزی (چون اگه بانک مرکزی میتونست ارزش پول رو بالا ببره به راحتی میشد تورم رو کاهش داد و کنترل کرد ). بانکها هم نمیتونند بخاطر داشتن شعار از گرفتن پولها خودداری کنند که اگر بخواهند همچین کاری کنند اول از همه نظام بانکی ضرر میکنه .
پس تا روز ೧೩ ابان و هر مناسبتی که با حضور سبزها همراه باشه ، اسکناس ها= راه نشون دادن بی شمار بودن سبزها...

۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه

تولدت مبارک !

21مهر –شصت و ششمین سالروز تولد سید ایران –محمد خاتمی در حالی برگذار شد که بسیاری از یاران او در بند اقتدارگرایانی که جز منافع خود چیز دیگری نمی بینند ، اسیرند. انقلابیان دیروز که نظام ج.ا بیش از هر چیز و هر کس به انان مدیون است ، امروز به جرم انقلاب مخملی و تلاش برای براندازی دربندند .
دوران محمد خاتمی تنها از جهت بین المللی و اقتصادی نیست که اهمیت دارد. دوران محمد خاتمی با تمام کارشکنی های متحجران و مخالفان اصلاحات ، دوران رویش فکر و گسترش ازاد اندیشی بین اقشار جامعه است .
سید ایران ، پایدار باش و برقرار و بدان ماهمان جوانان حماسه افرینی هستیم که شورو عشقمان به تعالی ایران مارا به خس و خاشاک تبدیل کرد . اما این خس و خاشاک بر خواسته از فکر ازادی دیگر از پای نخواهد نشست و خار چشم دشمنان ابادی و ازادی ایران خواهد شد .

ارغوان شاخه ی هم خوان جدا مانده ی من
اسمان تو چه رنگ است امروز
افتابی ست هوا؟
یا گرفته است هنوز
من در این گوشه که از دنیا برون است
افتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
انچه می بینم دیوار است
اه، این سخت و سیاه
ان چنان نزدیک است
که چو بر می کشم از سینه نفس
نفسم را بر می گرداند
ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی می ماند
کور سویی ز چراغی رنجور
قصه پرداز شب ظلمانی ست
نفسم می گرد
که هوا هم اینجا زندانی ست
هر چه با من اینجاست
رنگ و رخ باخته است
افتابی هرگز
گوشه چشمی هم
به فراموشی این دخمه نینداخته است
اندر این گوشه ی خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
یاد رنگینی در خاطر من
گریه می انگیزد
ارغوانم انجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می گرید
چون دل من که چنین خون الود هر دم از دیده فرو می ریزد
ارغوان، این چه رازی ست که هر سال بهار
با عزای دل ما می اید
که زمین هر سال از خون پرستو ها رنگین است
وین چنین بر جگر سوختگان داغ به داغ می افزاید ؟
ارغوان پنجه ی خونین زمین
دامن صبح بگیر
وز سواران خرامیده ی خورشید بپرس
کی براین دره ی غم می گذرد ؟
ارغوان خوشه ی خون
بامدادان کبوترها
برلب پنجره باز سحر غلغله می اغازد
جان گل رنگ مرا
بر سر دست بگیر
به تماشا گه پرواز ببر
اه بشتاب که هم پروازان نگران غم هم پروازند
ارغوان بیتوته ی گلگون بهار
تو بر افراشته باش
شعر خونبار زمین
یاد رنگین رفیقانم را
به زبان داشته باش
تو بخوان نغمه ی نا خوانده ی من
ارغوان شاخه ی هم خون جدا مانده ی من
(منبع این شعر : وبلاگ به نام خاتمی )

پشت پرده ی صدور حکم اعدام برای محمدرضا علی زمانی



اولين بار که ديدمش چهره‌اش برايم آشنا آمد. سر صحبت که باز شد فهميدم کوچکترين آشنايی با هم نداریم. برديا (محمدرضا) به اتهام عضويت در انجمن پادشاهی از فروردين ماه (تاکيد می‌کنم از فروردين ماه)، به همراه آرش و خواهر باردار آرش، پيمان و همسرش و چندین جوان دیگر بازداشت شده بودند.
به فضای زندان عادت کرده بود. برخلاف من که هنوز نتوانسته بودم خودم را با محیط داخل وفق دهم. امیدوار بود با همکاری قبلی که با وزارت اطلاعات در تهیه فیلمی که چند ماه قبل در مورد انجمن پادشاهی انجام داده بودند، حکم سبکی برایشان صادر شود. دلش برای بیرون، برای خانواده و در یک کلام برای زندگی تنگ شده بود. اما به قول خودش چاره ای نداشت جز این که به روی خودش نیاورد و دیگر روزها را هم نشمارد.
من و سلول جدید و هم بندی ای که هیچ نسبت فکری با او نداشتم. او از من در بارۀ انتخابات پرسید و حوادث بعد از آن. خبر چندانی نداشت از بیرون. من هم از مرام انجمن پادشاهی پرسیدم و اتهاماتش. می گفت هیچ اقدامی انجام نداده اند. تنها چیزی هم که از او دارند حرفها و داستان پردازی هایی بود که در جمع دوستانش با هم کرده بودند. هیج اقدام امنیتی انجام نداده بود. من هم با توجه به این که کاری انجام نداده و قبل از هر اقدامی بازداشت شده گفتم اتهام محاربه در موردش صدق نمی کند.
تا این که یک روز نگهبان در سلول را باز کرد و بردیا را صدا کرد. ظاهرا کارشناس پرونده اش با او کار داشت. تصور همه ما در سلول این بود که قرار است برایش قرار ملاقات حضوری با خانواده تعیین شود. کما این که مدتها بود کسی به سراغش نمی آمد. وقتی برگشت اما خیلی درهم بود. گفت دادگاهش قرار است آخر هفته برگزار شود. کارشناس پرونده به او قول داده که اگر در این دادگاه همکاری کند در صدور حکم کمکش می کنند. قول داده بود وزارت اطلاعات با ارتباطی که با قاضی دارد برایش تخفیف وِیژه بگیرد. او هم دودل بود که این پیشنهاد را بپذیرد یا نه..
در نهایت بردیا که دستش از همه جا بریده بود تصمیم گرفت به امید ایجاد روزنه ای همکاری کند و وارد بازی کثیفی شود که واقعا نمی دانست انتهایش به کجا ختم خواهد شد و چه خوابی برایش دیده اند. همان روز از سلول بغلی با خبر شدیم که دادگاه دوم انتخابات در آخر هفته برگزار می شود. وقتی از بردیا در مورد ربط دادگاهش با دادگاه انتخابات پرسیدم او هم ابراز بی اطلاعی کرد. فقط می خواست دادگاه برگزار شود تا به قول خودش شرش کنده شود. با خبر تعویق دادگاه دوم به هفته بعد و بعد اعلام کارشناس پرونده بردیا به او که چند روز وقت بیشتری برای تمرین دارد، می شد حدس زد قرار است چه سناریویی راه بیفتد.
از فردای آن روز تمرین های فشردۀ بردیا آغاز شد. از ساعت 9 صبح تا ناهار و بعد از ناهار تا شب. هر روز با حضور در اتاقی که در اختیار او و افرادی که قرار بود در دادگاه صحبت کنند تمرین می کرد که چه حرفهایی را در دادگاه بزند. گاه ناهماهنگی کسانی که بر سر تمرینش می آمدند خسته اش می کرد. یکی خودش را یک مقام بلند پایه اطلاعات معرفی میرد، یکی سرتیم بازجوهای اوین، یکی نماینده .. و در نهایت خود کارشناس پرونده اش. هر کدام خواسته ای داشتند. جالب آن که از انتخاب وکیل هم محرومش کردند و تنها دو روز قبل دادگاه در حد نیم ساعت موفق به زیارت وکیل تسخیری اش شد!
سر انجام روز قبل دادگاه فرا رسید. این بار بعد از ناهار دنبال او آمدند. به تمرین رفت و تا آخر شب خبری از او نشد. آخر شب که آمد گفت برای تمرین نهایی او را به مجتمع امام خمینی که قرار بود فردا دادگاه در آنجا برگزار شود برده اند. بسیاری از شخصیت های امنیتی از قبیل دادستان وقت کل کشور، قاضی سعید مرتضوی- دادستان تهران، یکی از معاونین وزارت اطلاعات و .. همان شب به دادگاه آمده بودند تا آخرین تمرین آنها را ببینند. ماجرای روز دادگاه رو هم که حتما بهتر از من خبر دارید.
همان شب بردیا به یکی از مسولین نزدیک شده بود و گفته بود "حاج آقا ما همکاری می کنیم اما تو رو خدا در صدور حکم توصیه بفرمایید". این آقای مسئول هم گفته بود خیالت راحت. طرف حساب تو من هستم. تو کارت رو انجام بده باقی با من. بیچاره بردیا چه امیدی بسته بود به قول آن مسئول نامسئول. وقتی خبر صدور حکم اعدام رو شنیدم غم سنگینی به دلم افتاد. محمدرضا و آرش قربانی بازی کثیفی شدند که مسئولین امنیتی کشور که باید حافظ جان و مال شهروندان باشند و در راس آنها سعید مرتضوی به راه انداختند. برای آن که با موسوی تسویه حساب کنند تلاش کردند گروهی را که ربطی به انتخابات نداشت را به انتخابات منگنه کنند و چند جوان هم قربانی این خیمه شب بازی شدند.
اما آرش که برای او هم حکم اعدام صادر شد. خواهرش یک هفته بعد از آزادی با وثیقه، فرزندی را که در شکم داشت از دست داد و مسئولین زندان دادن این خبر را به آرش بعد از دادگاه دادند تا مبادا در همکاری او خللی ایجاد شود. هیچوقت آرزوی بدی برای کسی نداشتم. اما این بار از صمیم دل آرزو کردم کسانی که این نمایش ناجوانمردانه را به راه انداختند در همین دنیا تاوانش را پس بدهند. از قاضی که برای ایجاد رعب حکم اعدام صادر کرد تا دادستانی که از دادستانی رفت و تا کارشناسانی که برای نشان دادن لیاقت خود به مافوقشان با سادگی و صداقت این پسر بازی کردند.
از خدا می خواهم تاوان کارشان را در همین دنیا به آنها بچشاند تا همه ما یادمان بماند که نمی توان ظلمی در حق کسی کرد و منتظر عواقبش نبود.


منبع: پایگاه اطلاع رسانی نوروز


۱۳۸۸ مهر ۲۲, چهارشنبه

خودت بگو

میدونم برای کسانی که دوست دارند با استفاده از منطق زندگیشونو پیش ببرند هیچ چیزی مثل خوندن تیتر ها وتحلیل های کیهان سخت و غیر قابل تحمل نیست .اما لطفا فرق بین تیترهای روزنامه های صبح روزنامه های صبح 21مهر را خودتان مقایسه کنید .
بیشتر روزنامه ها : قیمت بنزین تا 5سال دیگر (یعنی تا سال93 ) افزایش خواهد یافت .
کیهان: قیمت بنزین تاسال 93ازاد خواهد شد .
لطفا بگویید کیهان از زبان چه کسی صحبت میکند که باید بین تیترها این چنین تفاوت باشد ؟

دولت کودتا تیر خلاص را به ملت شلیک کرد

تیتر بیشتر روزنامه های صبح تهران در 20مهر تنهاحامل یک خبر بود:
تصویب طرح هدفمند کردن رایانه ها ی دولت توسط مجلس .
طرحی که احتمال می رود با تصویب ان با تورم 25درصدی 10درصد دیگر افزایش یابد و به بالای 30درصد برسد .
محمود احمدی نژاد در مناظره های پیش از انتخابات بارها ادعا کرده بود که تورم و بیکاری در دوره او کاهش یافته و حتی کشور های بزرگ جهان خواهان انند که از شیوه ی مدیریتی او استفاده کنند(!) . وی در مناظره ی خود با محسن رضایی با نمایش دادن نمودار ساختگی ضریب جینی (که حتی اگر ساختگی هم نبود باز به مسئاله ی کاهش تورم هیچ ربطی نداشت ) ادعا کرد تورم کاهش پیدا کرده .
دولت نهم با خرجهای بیدلیل -ارائه ی یارانه های بی جا - واردات بیرویه وبی حساب - بی توجهی به تولید داخلی ونادیده گرفتن رکود جهانی اقتصاد اعتراض بسیاری از مخالفان وحتی موافقان دولت را بر انگیخت .
دخالت های بی جای (ا.ن) در امور اقتصادی با اعتراض وزیر اقتصاد و دارایی (دانش جعفری) و به بر کناری وی از این سمت انجامید .
محمد خاتمی (سید ایران )در 8سال دوره ی ریاست جمهوری ایشان تورم از 13درصد به 8درصد کاهش یافت ولا در 4سال دولت نهم تورم از 8درصد به 25درصد (یعنی بیش از 3برابر ) افزایش یافت . حال انکه در دوران اقای خاتمی شاخص قیمت نفت در بازارهای جهانی در سطح متوسط قرار داشت اما در دوران (ا.ن)قیمت نفت - که مهم ترین کالای صادراتی ایران است_ به بالاترین سطح در طول تاریخ رسید ( یا به عبارت بهتر قیمت نفت 4برابرافزایش یافت ) . دورانی که می توانست به دوران طلایی اقتصاد ایران بدل شود .
50سال پیش وبا پیروزی انقلاب کوبا وانتخاب ارنستو چه گوارا به سمت ریاست بانک مرکزی کوبا - وی تمام بانکها صنایع - معادن و کارخانه های کوبا را ملی اعلام کرد . این کار در زمانی که امریکای لاتین تحت نفوذ دولتهای استعمارگر چون امریکا بود -کاری بسیار موثر در جهت حفظ منافع کوبا بود . ولی پس از ازهم پاشیده شدن شوروی سابق و حکومت کومونیستی چین و مرگ چه گوارا
این رویه ی اقتصادی دیگر نتوانست تاثیر گذار باشد و نتیجه ای جز فقر برای مردم کوبا نداشت .
حال سوال اینجاست با ادامه ی این روند اقتصادی توسط دولت کودتا در چهار سال اینده اقتصاد ایران در چه جایگاهی قرار خواهد
گرفت ؟
چرا کسانی که خود را نمایندگان ملت میدانند حاضر به تصویب طرحی که نتیجه ای جز افزلیش بدبختی برای ملت ندارد - میشوند ؟
با ادامه ی این روند که بی شباهت به شلیک تیر خلاص بسوی ملت میماند -ایا سکوت و در حاشیه ماندن همچنان جائز است؟

۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

طلوع - شعر

مسعود کیمیایی از اون دست ادمهاییست که نمی تونی دوستش داشته باشی ! باید عاشقش شی !
شعر زیر از کتاب زخم عقل - مجموعه اشعار مسعود کیمیایی انتخاب شده .

ابری در خونم می ریزد
روز ابری
در سینه ام می بارد
ومردمی در چاهی سر میکنند
تا شاید
طلوعی تازه باشد .
به ایام دانسته ایم
جای هر گلوله بر سقف شب
این همه ستاره شد
سهم من
نیلوفر سرخی
که از خونم روییده بود
به خنجرها
پیچیده بود .
در احوال بیداری
شب بود و ...
بوی شب بو .
تا ابد شب بود .
چه کسی در این کشتار
نبض مرا نصیحت می کرد؟
عمر نیمه تمام من
در ان کشتار
بی صاحب بود .
زمانی که شکنجه
نمایشی در شبکه های رقص و اواز می شود
چاره ای نیست که صدای شما را
از دور ...
با طراوتی پریشان
بر نبضم ببندم .
رویا
ابری بر دریاچه ی صورت شما بود .
ابر
رویای باریده در چشم شما بود .
امروز
خورشید که در پیراهن کشتار
زندانی است .
عمر ما
به وسعت روزهای افتابی است .
( منم اجازه میخوام تا این شعر زیبا رو به همه ی شهدای عزیزمون خصوصا شهید سهراب اعرابی تقدیم کنم .)

چرا برای خودتان رنگ دیگری انتخاب نمیکنید ؟

از روزی که پای صندوقهای رای رفتیم فریاد زدیم که تمام دغدغه ی ما برای حضور در این عرصه و حمایت از میر میهن تنها حفظ جمهوریت واسلامیت این اب وخاک است . بعد از کودتا بارها گفتیم و این بار نیز میگوییم که چیزی که بیش از هر چیزی ان را در خطر میبینیم نظامی است که امروز نام( اسلامی) را یدک میکشد . هزار دلیل و ایه از کتاب خدا و احادیث پیامبر و ائمه اطهار(ع) اوردیم که این راه و رسم کشور داری اسلامی نیست . بارها جمله ی امام راحلمان را که از حقانیت حکومتهای مردم محور سخن میگفت را یاد اور شدیم و باز یاد اور شدیم که حضرت امام میزان را رای ملت میدانست ان را نشانه ی اصلی یک حکومت اسلامی میدانست . هزار بار فریاد زدیم که امام خمینی هم خطر افراد متحجر را از امریکا بیشتر میدانست و خود انان را اصلی ترین خطر برای اسلام معرفی میکرد . مگر بارها نگفتیم که باز گشت به راه امام هدف ماست ؟
حال چرا باید به خاطر سوء استفاده ی برخی از فرست طلبان که با نسبت دادن خودشان به جنبش سبز تنها قصد دارند از اب گل الود ماهی بگیرند و ازاین جنبش مردمی به نفع خود استفاده کنند ما به براندازی و انقلاب مخملی و هزار کار نکرده متهم شویم ؟
از روزی که پرچم کشورمان را اقتدار گرایان به نام نماد خود از ما ربودند تنها همین رنگ سبز برایمان باقی مانده که تا پای جان از ان دفاع می کنیم .
حال اگر نمی توانید خودتان با ابتدایی ترین اصول سبز ها همراه کنید چرا به دنبال رنگ دیگری برای خودتان نمی گردید؟
ما نیز بارها گفتیم این بار نیز میگوییم :
الملک یبقی مع الکفر ولا یبقی مع ظلم (یک حکومت با کفر باقی میماند اما با ظلم باقی نمی ماند )

۱۳۸۸ مهر ۱۵, چهارشنبه

کاسه ی داغ تر از اش !

چند روز قبل از پخش اولین نمایش موسوم به ((دادگاه متهمان حوادث پس از انتخابات )) محمد جواد لاریجانی در گفتگویی با یکی از ((روزی نامه)) های حامی کودتا (وطن امروز) با سراحت (والبته بی رودر بایسی با معترضانی که هنوز در خیابانها بودند!) اعلام کرد:اصلاحات ارام و مفتضحانه مرد .
حال انکه تداوم حضور معترضان به نتیجه ی انتخابات در خیابان ها ی شهر و کاهش چشمگیر راههای ارتباط مردمی و تداوم فضای شبه نظامی در اکثر شهرهاو خصوصا قطع بودن sms ها حاکی از ادامه ی حمایت مردم از رئیس جمهور حقیقی ایران و کودتای اقتدار گرایان بود .
نکته ی عجیب این امر اینجاست که در هفته های اخیر حضور بیش از معمول محمد جواد لاریجانی در اکثر روزنامه های حامی (ا.ن) و سخنان بیش از حد افراطی او در خصوص کودتای موسوی و دیگر اصلاح طلبان و تلاش انها برای انقلا ب مخملی حتی باعث اعتراض تعدادی از اصولگرایان ودانشگاهیان و دیگر اقشار تعیین کننده در نظام شده بود .
اما لاریجانی پای خود را از این حد هم فراتر گذاشت و امروز اغلب مردم با یک تیتر عجیب در یکی از هفته نامه ها ی سیاسی -اجتماعی روبرو شدند :
حوادث اخیر جدال بر سر سکولاریسم بود .
حال باید گفت :اقای لاریجانی مگر فریاد الله اکبر و نصر ومن الله مرم را نمی شنیدید مگر فریاد های مکرر اصلاح طلبان که جمهوریت و اسلامیت نظام را در خطر می دیدند نشنیدید مگر اعتراض روحانیون و مراجع تراز اول را ندیدید که حال دارید از (سکولاریسم) دم میزنید . (بد نیست کمی هم تقوای خدا را پیشه کنید!؟)
اگر چه برادر شما در سمت ریاست قوه ی قضاییه به سخنان خود در مراسم معارفه ی شان پایبند نبودند
اگر چه برادر دیگر شما در سمت ریاست مجلس شورای اسلامی تنها نگاهی کوتاه و گذارا به مسائل و حوادث پس از انتخابات داشتند وبه خوبی از حق مردم دفاع نکردند که همانا وظیفه ی اصلیشان بود (اگر چه زمانی هم که به رفتار های خشن وغیر معقول نظامیان اعتراض کردند از سوی فاطمه رجبی ها به جیره خوار بودن و ... متهم شدند. )
اما فکر نمی کنید این سخنان به شما مربوط نباشد و در حیطه ی کاری دیگر برادرانتان است؟
میتوانم معیار شما را برای سنجش حقیقت بدانم یا اینکه شما از معیار خاصی استفاده نمی کنید ؟

۱۳۸۸ مهر ۱۳, دوشنبه

سعید حجاریان ازاد شد


نمی دونم چی میشه گفت . چه جوری باید خوشحالی ازادی یه مرد و که فقط واسه خودش نیست واسه یه اعتقاده رو وصف کرد .

اما با همه ی کارایی که این بی رحما کردن فقط میتونم یه جمله ازدکتر شریعتی بگم :

من از دفاع کردن از خود نفرت دارم . این کار ادمهای سست است . مرد پاک را زمان و زندگی تنها نمی گذارد .

زندگی اش از او دفاع و زمان تبرئه اش میکند .هرچندسنگها را بسته و سگها را رها کرده باشند .

وقتی لری کینگ دیوانه شد

یه روش جدید و پر زجر برای خود کشی اومده که خیلی موثر . بشینید فیلم مصاحبه های (ا.ن) رو از 84تا امروز ببینین یا از حرص میمیری یا خود زنی میکنی یا خودتو از یه جا میندازی پایین یا یه چیزی میگی چماقدارا میکشنت .
رسانه ی غیر ملی چند روز پیش مصاحبه ی (ا.ن) رو با لری کینگ پخش کرد . بیچاه داشت دیوونه میشد اما صدا سیما فکر کرد بود (ا.ن) ترکونده .
میدونی حرص درار ترین جاش کجا بود ؟وقتی داشت راجع به ندا می گفت .
اخه این بشر چرا اینقدر وقیحه ؟ باز معلوم نیست توهم زده بود چیکار کرده بود 40ثانیه ی فیلم شهادت ندا رو دها دقیقه دیده بود .
بعدش هم با یه نفر که تو ونزوئلا مرده بود مقایسه می کرد و به امریکا نسبت میداد (البته قبل از (ا.ن)این کارو وطن امروز کرده بود. معلوم نیست کدوم به کدوم خط میده! ) .
وقتی ام که ازش راجع به هولوکاست پرسیدن جای اینکه جواب بده الکی طفره رفت .
من موندم این بشر (البته راجع بهش مطمئن نیستم) چرا با این همه توهم و تخیل نمیره فیلم ماه رمضونی بسازه ؟