۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

عاشورا،شهر خون

واقعه ی عاشورا دو روی یک سکه بود .یک روی سیاه و یک روی سفید . روی سیاه این واقعه در حقیقت همان سیاهی ظلمت یزدیان بود که از تاریکی جهل انان سرچشمه می گرفت وامروز از ان تنها به عنوان وسیلیه ای برای به گریه انداختن مردم استفاده می شود حال انکه از این دست وقایع در طول تاریخ کم نبوده و نیست .
اما حقیقت عاشورا چیزی جز روی سفید و زیبای ان نیست ، رویی که سبب جاودانه شدن واقعه ی عاشورا شده است و ان را به واقعه ای بیبدیل در تاریخ بدل ساخته است ، وان چیزی جز ایستادگی ،ایثار و پایداری در هدف و ایمانشان نبود . ایمانی که سبب میشود اهل بیت (ع) و یاران امام حتی از مرگ در راه ازادی از قید ظلم و جور حاکمان زمان نیز نهراسند . واین یعنی همان حقیقت اسلام .
اما سخن اخر من باکسانی است که می پندارند بری از هر گناه و نقص و مجاز به هر عملی هستند :
در این سالهایی که گذشت هر عمل سفاکانه ای که خواستید کردید وما هیچ نگفتیم . تمام مطالباتمان یک رای بود که ان را از ما دزدیدید .
تا خواستیم رایمان راپس بگیریم ما را فتنه گر خواندید . مگر سرنوشت فرعونیان را نخواندید که حال از ستم به مردم نمی هراسید ؟
با کدام منطق خود را قران ناطق میخوانید که حتی از خشم خداهم نمی ترسید و انزجار و نفرت مردم را هم بر می انگیزید ؟ حال کارتان به جایی رسیده که در ماه حرام اتش به روی مردم میگشایید وما را حرمت شکن عاشورای حسین میخوانید؟

پینوشت : از همه ی دوستالنی که من را لینک کردند بسیار سپاسگذارم ، تا اول بهمن که دوباره بر گردم فعلا خدا حافظ .

۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

بر بال مردم

منتظری روحانی ای از جنس مردم و برای مردم بود .مردی که هیچ چیز را مگر برای مردم نخواست ، حتی قدرت را . ازاده زیست و ازاده مرد وبعد از ابوذر زمان او پدر مردم بود .
ایت الله منتظری در اخرین وداعش با مردم ، بربالهای تاعرش صعود کرد . به راستی که خانه ی ابدیش اندیشه ی مردم بود .

راهش جاودان... .

۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه

ایت الله منتظری درگذشت

ایت الله العضمی منتظری شب گذشته در 87سالگی درگذشت .
متن خبر این بود .خبر غم انگیزی که جز تاسف و اندوه برای ما چیز دیگری نداشت . پدر معنوی جنبش سبز درگذشت . فقیه عالی قدری که در علم فقه و اصول توانایی زیادی داشت .و بخاطر تسلت بر روایات از جمله مهمترین مراجع زمان بحساب میامد.
اما ایت الله منتظری تنها یک فقیه بزرگ نبود ، وی فردی ازاد اندیش بود که اگر چه در اوایل انقلاب حامی اصل ولایت فقیه بود ، اما زمانی که نتیجه ی حاصل از ان یعنی پیدایش ولایت مطلقه ی فقیه را دید ، از ان برائت جست.
ایشان در هر زمان ، چه در زمانی که بسیاری از مردم چشم خود را روی مسئله ی اعدامهای 67بسته بودندو چه امروز که اقتدارگرایان مردم را از صحنه ی سیاسی - اجتماعی ایران کنار گذاشته اند ، علیه باطل مقابله کرد. وی همواره در راه احقاق حق براساس اصول اسلامی و حفظ حقوق تمام ابناء بشر گام برداشت و مجاهدت نمود وهیچگاه اصول انسانی را فدای تعصب و اعتقادات شخصی خود نکرد واین یعنی روح حقیقی اصلاحات .
روحش شاد و یادش گرامی .


*ازتمام دوستانی که وبلاگ بنده را لینک کردند ، متشکرم .انشا ا.. مشکل ستون لینکهای من هم به زودی برطرف خواهد شد .
با تشکر - پژواک سبز

۱۳۸۸ آذر ۱۵, یکشنبه

نسل سوم انقلاب چه می گوید

اسیه باکری ( دختر شهید باکری): پدرم اگر امروز زنده بود،در زندان بود .
برداشتها:
1- مخالف : ما اینهمه شهید ندادیم که حالا یه عده از خدا بی خبر بیان ابروی نظامو ببرن و مخالفت و اغتشاش و ... کنن و دم از ازادی و دموکراسی بزنند.
2- موافق : کسایی که امروز رو در روی مردم قرار میگیرند و دم از شهدا و اسلام و نظام اسلامی می زنند همون کسایی اند که تا دم راه اهن بیشتر نیومدن و فقط گفتن خدا قسمت نکرده که ما هم بریم جبهه ( به نقل از اقای قالیباف) .
3- بی طرف : روزگار غریبیست نازنین (؟) .
4- منطقی : دخترم همه ی همرزمهای پدرت که روی عقیده وایمانشون راسخ بودن الان در وضع مشابهی اند ، نمونش نبوی که الان با70سال سن باید تو انفرادی باشه .
برنداشتها: اقای محسن رضایی از مردم خجالت نمی کشی از روی فرزند همرزم شهیدت و خون پدرش خجالت بکش بکش(!). اینهمه برخورد دوگانه ( یکی به نعل یکی به میخ ) تا کی ؟

16اذر

… آینده از ان خلق است وبه تدریج و شاید هم بایک ضربه انها قدرت را در دست خواهند گرفت.
مشکل این جاست که مردم باید باسواد شوند واین قبل از این که قدرت رابه دست بگیرند میسر نیست. انها به قیمت اشتباه های خود شان بالاخره خواهند اموخت واین گران تمام خواهد شد، گران به قیمت زندگی عده ی زیادی بی گناه . شاید هم قربانیان بی گناه نباشند چون گناهی بزرگ در حق طبیعت مرتکب شده اند: این که نتوانسته اند خودشان را وقف دهند.همه ی انها ، انهایی که نتوانسته اند خودشان راوقف دهند-مثلامن وتو- قربانی قربانی خواهند شد.انقلابی بودن امری غیر شخصی است . انقلاب زندگیشان را خواهد گرفت وحتی از حافظه شان ابزاری خواهد ساخت برای اهلی کردن جوان هایی که دنباله روی انها بودند . گناه من بیشتر است چون من خواهم مرد و نمی دانم که مردنم زاییده ی ناتوانی در انطباق است و این خصلت تمدن پوسیده ی ماست . ونیز میدانم که تو با مشت های گره کرده خواهی مرد . چون تو نماد نیستی ،بلکه عضوی از جامعه ای رو به زوالی. روح جنبش از زبان تو سخن خواهد گفت ودر اعمال تو تجلی خواهد یافت . تو همان قدر مهمی که من، اما نمی دانی که چقدر کمک هایت به مردمی که تو راقربانی خواهند کرد ، مفید خواهد بود . ...
( برای حاشیه - بخشی از کتاب خاطرات موتور سیکلت – نوشته ی : ارنستو چه گوارا )

فکر میکنم برای بازگو کردن اهمیت 16اذر و نقش دانشجویان (به عنوان سرمایه ی فکری یک جامعه ی رو به رشد. ) همین متن کافی بود .
همیشه و در طول تاریخ- رویش فکر سیاسی از دوران دانشگاه اغاز شده( غیر از خودم که از دبیرستان شروع شد ...)به همین دلیل دانشجویان همواره در خط مقدم جنبش های ازادی خواه و برابری خواه بوده اند. بنابراین کاملا طبیعی است که حکومت های دیکتاتوری از دانشجویان بترسند و دست به دستگیری فعالان دانشجویی ، استادان ، جداسازی جنسیتی وپر کردن دانشگاه با افراد سهمیه ای و... دست بزنند .

خطر زن

کمپین یک میلیون امضا از جمله جنبش های فعال در زمینه ی حقوق زنان است که فعالیت خود را در ابتدا با نام تغییر برای برابری اغاز کرد . از جمله اهدافی که این کمپین در پی اجرای ان اغاز به فعالیت کرد ، تغییر قوانین تبعیض امیز زنان بود . قوانینی که باعث می شود نگاه قانون به زنان بیشتر شبیه به کالا و حتی موجودی بدون اختیار باشد تا یک انسان . از جمله ی این قوانین میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1-اگر دختری به سن نه سالگی برسد دارای مسئولیت قضایی میشود ودر صورت ارتکاب به جرم همانند یک فرد بزرگسال باید مجازات شود ، حتی اگر این مجازات اعدام باشد .
2- اگر در حادثه ای زن و مردی به طور مساوی اسیب ببیند دیه زن نصف مرد است .
3- سهم الارث زن نصف مرد است وزن اگر شوهرش را از دست دهد غیر از مهریه ی خود (که حق قانونی و شرعی اوست و از اغاز زندگی مشترک تعهد مرد نسبت به زن است )تنها یک هشتم از اموال او را به ارث میبرد و اگر مرد تنها اموالی چون باغ و زمین کشاورزی داشته باشد (مثلا مرد تنها یک کشاورز باشد ) در ان صورت عملا از ارث سهمی نخواهد برد .
4-اگر زن و مردی هردو شاهد یک حادثه باشند، شهادت زن پذیرفته نیست .
5-زنان تنها میتوانند برای نمایندگی در مجلس شورای اسلامی کاندید شوند ولی برای کاندیداتوری در پست هایی چون ریاست جمهوری نمی توانند شرکت کنند .
6-زنان بدون اجازه ی مردان نمیتوانند از کشور خارج شوند ویا در بیمارستانها تحت درمان ویا جراحی قرار بگیرند چه این جراحی زیبایی باشد چه درمانی (یعنی زنان قانونا اختیار جسم خود را نیز ندارند) .
7-یک مرد بدون اجازه ی دادگاه هم میتوانند دختر خود را اگر هم تنها 17سال داشته باشدبه یک پیرمرد70ساله شوهر دهد .
8- یک مرد میتوانند در عین حال چند همسر داشته باشد حتی اگر هم از همسر اول خود اجازه نداشته باشد وهر گاه که خواست میتواند انها راطلاق دهد.
9- زن حق طلاق ندارد مگر اینکه از بسیاری از حقوق شرعی و قانونی خود از جمله نفقه ، مهریه و اجرت المثل و... بگذرد.
10- زن نمی تواند سرپرستی و اختیار فرزندان خود را در مورد امور مالی و خروج از کشورو درمانی و... در اختیار بگیرد.
11- با اینکه زنان در ازمونهای ورودی دانشگاه بیشتر از مردان موفقیت کسب میکنند ولی میزان ورود به دانشگاه زنان کمتر از مردان است .
این موارد تنها گوشه ای از قوانین تبعیض امیز در خصوص زنان است و این تبعیض ها در مواردی که زنان در طبقات پایین اجتماعی و اقلیتهای قومی قرار میگیرند بیشتر است .
کمپین یک میلیون امضا هیچ گاه در خصوص مسائلی چون حجاب بیانیه نداده زیرا این مسائل از جمله مسائل اعتقادی زنان است و به خود افراد بستگی دارد ، حال انکه صدا و سیما بارها تلاش داشته تا این کمپین را برانداز و متحاجم به مسائل فرهنگی و اسلامی معرفی کند .
ایا برقرار بودن حقوق برابربین زن ومرد واگاه بودن زنان نسبت به حقوق خودشان اینقدر خطرناک است که یک رسانه (هر چند غیر ملی)رامجبور به دروغ پردازی علیه ان می کند ؟

۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه

بی بی سی، صدای امریکا، +یا-

دوست عزیزی در نظری که برای من در پست های قبلی گذاشتند، این سوال را مطرح کردند که : بی بی سی برای جامعه ی ما مثبت است یا منفی ؟


بعد از قوه ی مقننه مجریه و قضاییه چهارمین رکن دموکراسی رسانه های ازاد است . اصولا وظیفه ی هر رسانه اطلاع رسانی به شکل صحیح برای پر کردن خلاء های فکری وجلوگیری از گسترش تفکر و نگاه یک سویه به مسائل که همانا عامل اصلی ایجاد انحراف وتحجر در همه ی مرام ها و مسلک هاست .


صدا و سیمای ج.ا برای خلاف وظیفه ی خود به ابزاری برای قدرت حاکم تبدیل شده که در جهت ان دست به هر کاری از جمله کتمان حقیقت نیز میزند . از جمله ی این کارها میتوان به موارد زیر اشاره کرد :

- حمایت یک سوی از (ا.ن) در پیش از انتخابات .


-عدم قائل شدن حق پاسخ گویی به معترضان اصلاح طلب در مناظره های پیش از انتخابات.
-دگر گونه جله دادن اعتراضات حق طلبانه ی مردم .


-تلاش برای ساختگی نشان دادن شهادت ندا اقا سلطان و حتی قتل جلوه دادن آن.


- تلاش برای متهم کردن دکتر ارش حجازی به قتل ندا اقا سلطان بر خلاف تمام شواهد و مدارک موجود .


تلاش برای برانداز جلوه دادن جنبش های اعتراضی از جمله کمپین یک میلیون امضا( تغییر برای برابری ) (انشاا... در پست های بعدی درباره ی ان توضیحات بیشتر خواهم داد) .


همه ی این ها تنها نشان از فعالیت صدا وسیما برای یک جریان خاص را دارد . حال در این شرایط دسترسی به یک رسانه ی ازاد که به همه ی جوانب مینگرد بسیار مهم وتاثیر گذار است وباید از این شرایط بهره ی کافی را برد .اما نباید فراموش کرد که تصمیم گیری نهایی و انتخاب به عهده ی خود ماست و باید دقت کرد تا از بازیچه شدن به دست بیگانگان و فرست طلبان داخلی و خارجی تا حد امکان جلوگیری کرد .

راهی تا ابد پایدار

تقریبا 21بود. بعد از دستگیری اقای بهشتی و الویری (از اعضای کمیته ی صیانت از ارا) وبا افزایش موج دستگیری های فعالان سیاسی وتشدید احتمال دستگیری سران اصلاحات (موسوی کروبی و خاتمی) از دکتر مصطفی معین سوالاتی کردم(در سایت ایشان) که شاید این سوالات محدود به یک برهه ی خاص و پر تنش بود ، اما جواب ایشان بسیار زیبا و البته مهم برای همه ی زمانها بود .
سوالات من از ایشان این بود :
-ایا دستگیری این افراد به منزله ی افزایش فشار بر نخبگان سیاسی اصلاح طلب نیست ؟
-ایا احتمال دستگیری اقایان ، کروبی موسوی و خاتمی نیست ؟
-ایا احتمال حذف فیزیکی نیز هست ؟
- در این صورت تکلیف این جنبش مردمی چیست ؟
-ایا این به منزله ی سرکوب این جنبش مردمی نیست ؟
پاسخ دکتر معین :
پاسخ همه ی سوالهای شما میتواند مثبت باشد و در این صورت روز از نو روزی از نو ! مبارزه ی سیاسی همواره دارای فراز و نشیب های بسیار بوده و هست ولی دست خدا بالای همه ی دستهاست.

با نزدیک شدن به 16اذر و روز دانشجو وبا توجه به سرکوب های وحشیانه در13ابان لازم دونستم که این مطلب کوتاه رو منتشر کنم .پاسخ دکتر معین تنها پاسخ به یک سوال وبرای یک زمان خواص نبود ایشان پاسخی مناساب برای همه ی زمانها و شرایط را به من دادند .
از همه ی دوستان بزرگوار برای پیامهایشان تشکر میکنم در هفته های اینده به سوالاتشان پاسخ خواهم داد .

۱۳۸۸ مهر ۲۸, سه‌شنبه

تفاوت تا کجا؟

امروز روزنامه ی حیات نو تو یکی از تیترهاش نوشته بود :
مصباح یزدی : ازادی از القاعات شیطان است
میشه برسم این اقای تو کدوم حوضه ی علمیه درس خونده(البته اگه اصلا درس خونده باشه! ) که جمله ی معروف حضرت امام حسین -علیه السلام- که میفرمایند:
اگر دین ندارید ازاده باشید.
وجمله ی اما علی -علیه السلام - رو کهه می فرمایند:
خداوند شما را ازاد افریده ، پس ازاده باشید
رونخوانده ؟ میشه بگن دارن از جانب کدوم اسلام حرف میزنند؟ اسلام حضرت محمد(ص)یا اسلام انجمن حجتیه؟

اسکناس نویسی سبز

دیگه نمیخوام راجع به اهمیت حضور در راهپیمایی ، تاثیر اون در کودتا چیان ومعنی عقب نشینی کسایی که خودشونو سبز میدونن ولی برای جنبش سبز کاری نمی کنند حرف بزنم .چون فکر میکنم این حرفها تکراریه و گفتن حرف تکراری بی فایده .
اما بریم سر اسکناس نویسی سبز .
مثل یه تضاهرات تک نفره میمونه . کم خطر و بی دردسر وبه همون اندازه موثر .
باتوجه به اینکه ما می خواهیم تلفات احتمالی رو به حد اقل برسونیم بهترین راهه .
این کار چندتا مزیت هم داره ازجمله اینکه بر خلاف ادعای حامیان کودتابه خاطر نبود راهی برای کنترل پولها در جامعه میشه گفت برای سبزهایی بی خطره و دوم اینکه برخلاف گفته ی حامیان کودتا امکان بی اعتبار دانستن این پولها وجود نداره چون ارزش پول رو مشتری یا بهتر بگم مردم جامعه تعیین میکنن نه بانک مرکزی (چون اگه بانک مرکزی میتونست ارزش پول رو بالا ببره به راحتی میشد تورم رو کاهش داد و کنترل کرد ). بانکها هم نمیتونند بخاطر داشتن شعار از گرفتن پولها خودداری کنند که اگر بخواهند همچین کاری کنند اول از همه نظام بانکی ضرر میکنه .
پس تا روز ೧೩ ابان و هر مناسبتی که با حضور سبزها همراه باشه ، اسکناس ها= راه نشون دادن بی شمار بودن سبزها...

۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه

تولدت مبارک !

21مهر –شصت و ششمین سالروز تولد سید ایران –محمد خاتمی در حالی برگذار شد که بسیاری از یاران او در بند اقتدارگرایانی که جز منافع خود چیز دیگری نمی بینند ، اسیرند. انقلابیان دیروز که نظام ج.ا بیش از هر چیز و هر کس به انان مدیون است ، امروز به جرم انقلاب مخملی و تلاش برای براندازی دربندند .
دوران محمد خاتمی تنها از جهت بین المللی و اقتصادی نیست که اهمیت دارد. دوران محمد خاتمی با تمام کارشکنی های متحجران و مخالفان اصلاحات ، دوران رویش فکر و گسترش ازاد اندیشی بین اقشار جامعه است .
سید ایران ، پایدار باش و برقرار و بدان ماهمان جوانان حماسه افرینی هستیم که شورو عشقمان به تعالی ایران مارا به خس و خاشاک تبدیل کرد . اما این خس و خاشاک بر خواسته از فکر ازادی دیگر از پای نخواهد نشست و خار چشم دشمنان ابادی و ازادی ایران خواهد شد .

ارغوان شاخه ی هم خوان جدا مانده ی من
اسمان تو چه رنگ است امروز
افتابی ست هوا؟
یا گرفته است هنوز
من در این گوشه که از دنیا برون است
افتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
انچه می بینم دیوار است
اه، این سخت و سیاه
ان چنان نزدیک است
که چو بر می کشم از سینه نفس
نفسم را بر می گرداند
ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی می ماند
کور سویی ز چراغی رنجور
قصه پرداز شب ظلمانی ست
نفسم می گرد
که هوا هم اینجا زندانی ست
هر چه با من اینجاست
رنگ و رخ باخته است
افتابی هرگز
گوشه چشمی هم
به فراموشی این دخمه نینداخته است
اندر این گوشه ی خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
یاد رنگینی در خاطر من
گریه می انگیزد
ارغوانم انجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می گرید
چون دل من که چنین خون الود هر دم از دیده فرو می ریزد
ارغوان، این چه رازی ست که هر سال بهار
با عزای دل ما می اید
که زمین هر سال از خون پرستو ها رنگین است
وین چنین بر جگر سوختگان داغ به داغ می افزاید ؟
ارغوان پنجه ی خونین زمین
دامن صبح بگیر
وز سواران خرامیده ی خورشید بپرس
کی براین دره ی غم می گذرد ؟
ارغوان خوشه ی خون
بامدادان کبوترها
برلب پنجره باز سحر غلغله می اغازد
جان گل رنگ مرا
بر سر دست بگیر
به تماشا گه پرواز ببر
اه بشتاب که هم پروازان نگران غم هم پروازند
ارغوان بیتوته ی گلگون بهار
تو بر افراشته باش
شعر خونبار زمین
یاد رنگین رفیقانم را
به زبان داشته باش
تو بخوان نغمه ی نا خوانده ی من
ارغوان شاخه ی هم خون جدا مانده ی من
(منبع این شعر : وبلاگ به نام خاتمی )

پشت پرده ی صدور حکم اعدام برای محمدرضا علی زمانی



اولين بار که ديدمش چهره‌اش برايم آشنا آمد. سر صحبت که باز شد فهميدم کوچکترين آشنايی با هم نداریم. برديا (محمدرضا) به اتهام عضويت در انجمن پادشاهی از فروردين ماه (تاکيد می‌کنم از فروردين ماه)، به همراه آرش و خواهر باردار آرش، پيمان و همسرش و چندین جوان دیگر بازداشت شده بودند.
به فضای زندان عادت کرده بود. برخلاف من که هنوز نتوانسته بودم خودم را با محیط داخل وفق دهم. امیدوار بود با همکاری قبلی که با وزارت اطلاعات در تهیه فیلمی که چند ماه قبل در مورد انجمن پادشاهی انجام داده بودند، حکم سبکی برایشان صادر شود. دلش برای بیرون، برای خانواده و در یک کلام برای زندگی تنگ شده بود. اما به قول خودش چاره ای نداشت جز این که به روی خودش نیاورد و دیگر روزها را هم نشمارد.
من و سلول جدید و هم بندی ای که هیچ نسبت فکری با او نداشتم. او از من در بارۀ انتخابات پرسید و حوادث بعد از آن. خبر چندانی نداشت از بیرون. من هم از مرام انجمن پادشاهی پرسیدم و اتهاماتش. می گفت هیچ اقدامی انجام نداده اند. تنها چیزی هم که از او دارند حرفها و داستان پردازی هایی بود که در جمع دوستانش با هم کرده بودند. هیج اقدام امنیتی انجام نداده بود. من هم با توجه به این که کاری انجام نداده و قبل از هر اقدامی بازداشت شده گفتم اتهام محاربه در موردش صدق نمی کند.
تا این که یک روز نگهبان در سلول را باز کرد و بردیا را صدا کرد. ظاهرا کارشناس پرونده اش با او کار داشت. تصور همه ما در سلول این بود که قرار است برایش قرار ملاقات حضوری با خانواده تعیین شود. کما این که مدتها بود کسی به سراغش نمی آمد. وقتی برگشت اما خیلی درهم بود. گفت دادگاهش قرار است آخر هفته برگزار شود. کارشناس پرونده به او قول داده که اگر در این دادگاه همکاری کند در صدور حکم کمکش می کنند. قول داده بود وزارت اطلاعات با ارتباطی که با قاضی دارد برایش تخفیف وِیژه بگیرد. او هم دودل بود که این پیشنهاد را بپذیرد یا نه..
در نهایت بردیا که دستش از همه جا بریده بود تصمیم گرفت به امید ایجاد روزنه ای همکاری کند و وارد بازی کثیفی شود که واقعا نمی دانست انتهایش به کجا ختم خواهد شد و چه خوابی برایش دیده اند. همان روز از سلول بغلی با خبر شدیم که دادگاه دوم انتخابات در آخر هفته برگزار می شود. وقتی از بردیا در مورد ربط دادگاهش با دادگاه انتخابات پرسیدم او هم ابراز بی اطلاعی کرد. فقط می خواست دادگاه برگزار شود تا به قول خودش شرش کنده شود. با خبر تعویق دادگاه دوم به هفته بعد و بعد اعلام کارشناس پرونده بردیا به او که چند روز وقت بیشتری برای تمرین دارد، می شد حدس زد قرار است چه سناریویی راه بیفتد.
از فردای آن روز تمرین های فشردۀ بردیا آغاز شد. از ساعت 9 صبح تا ناهار و بعد از ناهار تا شب. هر روز با حضور در اتاقی که در اختیار او و افرادی که قرار بود در دادگاه صحبت کنند تمرین می کرد که چه حرفهایی را در دادگاه بزند. گاه ناهماهنگی کسانی که بر سر تمرینش می آمدند خسته اش می کرد. یکی خودش را یک مقام بلند پایه اطلاعات معرفی میرد، یکی سرتیم بازجوهای اوین، یکی نماینده .. و در نهایت خود کارشناس پرونده اش. هر کدام خواسته ای داشتند. جالب آن که از انتخاب وکیل هم محرومش کردند و تنها دو روز قبل دادگاه در حد نیم ساعت موفق به زیارت وکیل تسخیری اش شد!
سر انجام روز قبل دادگاه فرا رسید. این بار بعد از ناهار دنبال او آمدند. به تمرین رفت و تا آخر شب خبری از او نشد. آخر شب که آمد گفت برای تمرین نهایی او را به مجتمع امام خمینی که قرار بود فردا دادگاه در آنجا برگزار شود برده اند. بسیاری از شخصیت های امنیتی از قبیل دادستان وقت کل کشور، قاضی سعید مرتضوی- دادستان تهران، یکی از معاونین وزارت اطلاعات و .. همان شب به دادگاه آمده بودند تا آخرین تمرین آنها را ببینند. ماجرای روز دادگاه رو هم که حتما بهتر از من خبر دارید.
همان شب بردیا به یکی از مسولین نزدیک شده بود و گفته بود "حاج آقا ما همکاری می کنیم اما تو رو خدا در صدور حکم توصیه بفرمایید". این آقای مسئول هم گفته بود خیالت راحت. طرف حساب تو من هستم. تو کارت رو انجام بده باقی با من. بیچاره بردیا چه امیدی بسته بود به قول آن مسئول نامسئول. وقتی خبر صدور حکم اعدام رو شنیدم غم سنگینی به دلم افتاد. محمدرضا و آرش قربانی بازی کثیفی شدند که مسئولین امنیتی کشور که باید حافظ جان و مال شهروندان باشند و در راس آنها سعید مرتضوی به راه انداختند. برای آن که با موسوی تسویه حساب کنند تلاش کردند گروهی را که ربطی به انتخابات نداشت را به انتخابات منگنه کنند و چند جوان هم قربانی این خیمه شب بازی شدند.
اما آرش که برای او هم حکم اعدام صادر شد. خواهرش یک هفته بعد از آزادی با وثیقه، فرزندی را که در شکم داشت از دست داد و مسئولین زندان دادن این خبر را به آرش بعد از دادگاه دادند تا مبادا در همکاری او خللی ایجاد شود. هیچوقت آرزوی بدی برای کسی نداشتم. اما این بار از صمیم دل آرزو کردم کسانی که این نمایش ناجوانمردانه را به راه انداختند در همین دنیا تاوانش را پس بدهند. از قاضی که برای ایجاد رعب حکم اعدام صادر کرد تا دادستانی که از دادستانی رفت و تا کارشناسانی که برای نشان دادن لیاقت خود به مافوقشان با سادگی و صداقت این پسر بازی کردند.
از خدا می خواهم تاوان کارشان را در همین دنیا به آنها بچشاند تا همه ما یادمان بماند که نمی توان ظلمی در حق کسی کرد و منتظر عواقبش نبود.


منبع: پایگاه اطلاع رسانی نوروز


۱۳۸۸ مهر ۲۲, چهارشنبه

خودت بگو

میدونم برای کسانی که دوست دارند با استفاده از منطق زندگیشونو پیش ببرند هیچ چیزی مثل خوندن تیتر ها وتحلیل های کیهان سخت و غیر قابل تحمل نیست .اما لطفا فرق بین تیترهای روزنامه های صبح روزنامه های صبح 21مهر را خودتان مقایسه کنید .
بیشتر روزنامه ها : قیمت بنزین تا 5سال دیگر (یعنی تا سال93 ) افزایش خواهد یافت .
کیهان: قیمت بنزین تاسال 93ازاد خواهد شد .
لطفا بگویید کیهان از زبان چه کسی صحبت میکند که باید بین تیترها این چنین تفاوت باشد ؟

دولت کودتا تیر خلاص را به ملت شلیک کرد

تیتر بیشتر روزنامه های صبح تهران در 20مهر تنهاحامل یک خبر بود:
تصویب طرح هدفمند کردن رایانه ها ی دولت توسط مجلس .
طرحی که احتمال می رود با تصویب ان با تورم 25درصدی 10درصد دیگر افزایش یابد و به بالای 30درصد برسد .
محمود احمدی نژاد در مناظره های پیش از انتخابات بارها ادعا کرده بود که تورم و بیکاری در دوره او کاهش یافته و حتی کشور های بزرگ جهان خواهان انند که از شیوه ی مدیریتی او استفاده کنند(!) . وی در مناظره ی خود با محسن رضایی با نمایش دادن نمودار ساختگی ضریب جینی (که حتی اگر ساختگی هم نبود باز به مسئاله ی کاهش تورم هیچ ربطی نداشت ) ادعا کرد تورم کاهش پیدا کرده .
دولت نهم با خرجهای بیدلیل -ارائه ی یارانه های بی جا - واردات بیرویه وبی حساب - بی توجهی به تولید داخلی ونادیده گرفتن رکود جهانی اقتصاد اعتراض بسیاری از مخالفان وحتی موافقان دولت را بر انگیخت .
دخالت های بی جای (ا.ن) در امور اقتصادی با اعتراض وزیر اقتصاد و دارایی (دانش جعفری) و به بر کناری وی از این سمت انجامید .
محمد خاتمی (سید ایران )در 8سال دوره ی ریاست جمهوری ایشان تورم از 13درصد به 8درصد کاهش یافت ولا در 4سال دولت نهم تورم از 8درصد به 25درصد (یعنی بیش از 3برابر ) افزایش یافت . حال انکه در دوران اقای خاتمی شاخص قیمت نفت در بازارهای جهانی در سطح متوسط قرار داشت اما در دوران (ا.ن)قیمت نفت - که مهم ترین کالای صادراتی ایران است_ به بالاترین سطح در طول تاریخ رسید ( یا به عبارت بهتر قیمت نفت 4برابرافزایش یافت ) . دورانی که می توانست به دوران طلایی اقتصاد ایران بدل شود .
50سال پیش وبا پیروزی انقلاب کوبا وانتخاب ارنستو چه گوارا به سمت ریاست بانک مرکزی کوبا - وی تمام بانکها صنایع - معادن و کارخانه های کوبا را ملی اعلام کرد . این کار در زمانی که امریکای لاتین تحت نفوذ دولتهای استعمارگر چون امریکا بود -کاری بسیار موثر در جهت حفظ منافع کوبا بود . ولی پس از ازهم پاشیده شدن شوروی سابق و حکومت کومونیستی چین و مرگ چه گوارا
این رویه ی اقتصادی دیگر نتوانست تاثیر گذار باشد و نتیجه ای جز فقر برای مردم کوبا نداشت .
حال سوال اینجاست با ادامه ی این روند اقتصادی توسط دولت کودتا در چهار سال اینده اقتصاد ایران در چه جایگاهی قرار خواهد
گرفت ؟
چرا کسانی که خود را نمایندگان ملت میدانند حاضر به تصویب طرحی که نتیجه ای جز افزلیش بدبختی برای ملت ندارد - میشوند ؟
با ادامه ی این روند که بی شباهت به شلیک تیر خلاص بسوی ملت میماند -ایا سکوت و در حاشیه ماندن همچنان جائز است؟

۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

طلوع - شعر

مسعود کیمیایی از اون دست ادمهاییست که نمی تونی دوستش داشته باشی ! باید عاشقش شی !
شعر زیر از کتاب زخم عقل - مجموعه اشعار مسعود کیمیایی انتخاب شده .

ابری در خونم می ریزد
روز ابری
در سینه ام می بارد
ومردمی در چاهی سر میکنند
تا شاید
طلوعی تازه باشد .
به ایام دانسته ایم
جای هر گلوله بر سقف شب
این همه ستاره شد
سهم من
نیلوفر سرخی
که از خونم روییده بود
به خنجرها
پیچیده بود .
در احوال بیداری
شب بود و ...
بوی شب بو .
تا ابد شب بود .
چه کسی در این کشتار
نبض مرا نصیحت می کرد؟
عمر نیمه تمام من
در ان کشتار
بی صاحب بود .
زمانی که شکنجه
نمایشی در شبکه های رقص و اواز می شود
چاره ای نیست که صدای شما را
از دور ...
با طراوتی پریشان
بر نبضم ببندم .
رویا
ابری بر دریاچه ی صورت شما بود .
ابر
رویای باریده در چشم شما بود .
امروز
خورشید که در پیراهن کشتار
زندانی است .
عمر ما
به وسعت روزهای افتابی است .
( منم اجازه میخوام تا این شعر زیبا رو به همه ی شهدای عزیزمون خصوصا شهید سهراب اعرابی تقدیم کنم .)

چرا برای خودتان رنگ دیگری انتخاب نمیکنید ؟

از روزی که پای صندوقهای رای رفتیم فریاد زدیم که تمام دغدغه ی ما برای حضور در این عرصه و حمایت از میر میهن تنها حفظ جمهوریت واسلامیت این اب وخاک است . بعد از کودتا بارها گفتیم و این بار نیز میگوییم که چیزی که بیش از هر چیزی ان را در خطر میبینیم نظامی است که امروز نام( اسلامی) را یدک میکشد . هزار دلیل و ایه از کتاب خدا و احادیث پیامبر و ائمه اطهار(ع) اوردیم که این راه و رسم کشور داری اسلامی نیست . بارها جمله ی امام راحلمان را که از حقانیت حکومتهای مردم محور سخن میگفت را یاد اور شدیم و باز یاد اور شدیم که حضرت امام میزان را رای ملت میدانست ان را نشانه ی اصلی یک حکومت اسلامی میدانست . هزار بار فریاد زدیم که امام خمینی هم خطر افراد متحجر را از امریکا بیشتر میدانست و خود انان را اصلی ترین خطر برای اسلام معرفی میکرد . مگر بارها نگفتیم که باز گشت به راه امام هدف ماست ؟
حال چرا باید به خاطر سوء استفاده ی برخی از فرست طلبان که با نسبت دادن خودشان به جنبش سبز تنها قصد دارند از اب گل الود ماهی بگیرند و ازاین جنبش مردمی به نفع خود استفاده کنند ما به براندازی و انقلاب مخملی و هزار کار نکرده متهم شویم ؟
از روزی که پرچم کشورمان را اقتدار گرایان به نام نماد خود از ما ربودند تنها همین رنگ سبز برایمان باقی مانده که تا پای جان از ان دفاع می کنیم .
حال اگر نمی توانید خودتان با ابتدایی ترین اصول سبز ها همراه کنید چرا به دنبال رنگ دیگری برای خودتان نمی گردید؟
ما نیز بارها گفتیم این بار نیز میگوییم :
الملک یبقی مع الکفر ولا یبقی مع ظلم (یک حکومت با کفر باقی میماند اما با ظلم باقی نمی ماند )

۱۳۸۸ مهر ۱۵, چهارشنبه

کاسه ی داغ تر از اش !

چند روز قبل از پخش اولین نمایش موسوم به ((دادگاه متهمان حوادث پس از انتخابات )) محمد جواد لاریجانی در گفتگویی با یکی از ((روزی نامه)) های حامی کودتا (وطن امروز) با سراحت (والبته بی رودر بایسی با معترضانی که هنوز در خیابانها بودند!) اعلام کرد:اصلاحات ارام و مفتضحانه مرد .
حال انکه تداوم حضور معترضان به نتیجه ی انتخابات در خیابان ها ی شهر و کاهش چشمگیر راههای ارتباط مردمی و تداوم فضای شبه نظامی در اکثر شهرهاو خصوصا قطع بودن sms ها حاکی از ادامه ی حمایت مردم از رئیس جمهور حقیقی ایران و کودتای اقتدار گرایان بود .
نکته ی عجیب این امر اینجاست که در هفته های اخیر حضور بیش از معمول محمد جواد لاریجانی در اکثر روزنامه های حامی (ا.ن) و سخنان بیش از حد افراطی او در خصوص کودتای موسوی و دیگر اصلاح طلبان و تلاش انها برای انقلا ب مخملی حتی باعث اعتراض تعدادی از اصولگرایان ودانشگاهیان و دیگر اقشار تعیین کننده در نظام شده بود .
اما لاریجانی پای خود را از این حد هم فراتر گذاشت و امروز اغلب مردم با یک تیتر عجیب در یکی از هفته نامه ها ی سیاسی -اجتماعی روبرو شدند :
حوادث اخیر جدال بر سر سکولاریسم بود .
حال باید گفت :اقای لاریجانی مگر فریاد الله اکبر و نصر ومن الله مرم را نمی شنیدید مگر فریاد های مکرر اصلاح طلبان که جمهوریت و اسلامیت نظام را در خطر می دیدند نشنیدید مگر اعتراض روحانیون و مراجع تراز اول را ندیدید که حال دارید از (سکولاریسم) دم میزنید . (بد نیست کمی هم تقوای خدا را پیشه کنید!؟)
اگر چه برادر شما در سمت ریاست قوه ی قضاییه به سخنان خود در مراسم معارفه ی شان پایبند نبودند
اگر چه برادر دیگر شما در سمت ریاست مجلس شورای اسلامی تنها نگاهی کوتاه و گذارا به مسائل و حوادث پس از انتخابات داشتند وبه خوبی از حق مردم دفاع نکردند که همانا وظیفه ی اصلیشان بود (اگر چه زمانی هم که به رفتار های خشن وغیر معقول نظامیان اعتراض کردند از سوی فاطمه رجبی ها به جیره خوار بودن و ... متهم شدند. )
اما فکر نمی کنید این سخنان به شما مربوط نباشد و در حیطه ی کاری دیگر برادرانتان است؟
میتوانم معیار شما را برای سنجش حقیقت بدانم یا اینکه شما از معیار خاصی استفاده نمی کنید ؟

۱۳۸۸ مهر ۱۳, دوشنبه

سعید حجاریان ازاد شد


نمی دونم چی میشه گفت . چه جوری باید خوشحالی ازادی یه مرد و که فقط واسه خودش نیست واسه یه اعتقاده رو وصف کرد .

اما با همه ی کارایی که این بی رحما کردن فقط میتونم یه جمله ازدکتر شریعتی بگم :

من از دفاع کردن از خود نفرت دارم . این کار ادمهای سست است . مرد پاک را زمان و زندگی تنها نمی گذارد .

زندگی اش از او دفاع و زمان تبرئه اش میکند .هرچندسنگها را بسته و سگها را رها کرده باشند .

وقتی لری کینگ دیوانه شد

یه روش جدید و پر زجر برای خود کشی اومده که خیلی موثر . بشینید فیلم مصاحبه های (ا.ن) رو از 84تا امروز ببینین یا از حرص میمیری یا خود زنی میکنی یا خودتو از یه جا میندازی پایین یا یه چیزی میگی چماقدارا میکشنت .
رسانه ی غیر ملی چند روز پیش مصاحبه ی (ا.ن) رو با لری کینگ پخش کرد . بیچاه داشت دیوونه میشد اما صدا سیما فکر کرد بود (ا.ن) ترکونده .
میدونی حرص درار ترین جاش کجا بود ؟وقتی داشت راجع به ندا می گفت .
اخه این بشر چرا اینقدر وقیحه ؟ باز معلوم نیست توهم زده بود چیکار کرده بود 40ثانیه ی فیلم شهادت ندا رو دها دقیقه دیده بود .
بعدش هم با یه نفر که تو ونزوئلا مرده بود مقایسه می کرد و به امریکا نسبت میداد (البته قبل از (ا.ن)این کارو وطن امروز کرده بود. معلوم نیست کدوم به کدوم خط میده! ) .
وقتی ام که ازش راجع به هولوکاست پرسیدن جای اینکه جواب بده الکی طفره رفت .
من موندم این بشر (البته راجع بهش مطمئن نیستم) چرا با این همه توهم و تخیل نمیره فیلم ماه رمضونی بسازه ؟

۱۳۸۸ مهر ۶, دوشنبه

خصوصی سازی یا تکمیل کودتا ؟

در روزهای پس از عزل محسنی اژه ای وزیر سابق اطلاعات و خبر کودتای نیروهای سپاه در وزارت اطلاعات این بار نزدیک به
50درصد سهام مخابرات ایران در عرض 30دقیقه به سپاه واگذار شد . اکر چه رسانه ها از ان به عنوان بزرگترین معامله ی بورس در تاریخ ایران یاد شد اما نگرانی ها از افزایش نفوذ این دستگاه نظامی در امور داخلی کشور است . پس از صحبتهای یکی از مسئولان سپاه در خصوص تلاش موسوی و کروبی وخاتمی ودیگر اصلاح طلبان برای کودتا و دخالت در امور سیاسی کشور که یکی از اشکالات وارد به سپاه است .حال واگذاری یک نهاد دولتی که با حریم خصوصی افراد رابطه ی مستقیم دارد به یک نهاد نیمه دولتی وحکومتی خود نمی تواند حاکی از افزایش دخالت سپاه به حریم افراد و تکمیل کودتا نیست ؟
ایا این به معنی تسلط سپاه بر گفتگو های مردم و نغض ازادی بیان و حفظ حرمت افراد نیست ؟

باز هم سبز شدیم

در هفته ای که گذشت ا.ن به نیویورک رفت . اولین چیزی که پس از این سفر بخاطر مردم ایران امد سفر ا.ن به نیورک وحضور او در دانشگاه کلمبیا بود .
اگر چه رسانه ی غیر ملی یا (میلی) از ان سفر به عنوان یک حماسه یاد کرد ولی حقیقت ابرویی بود که از ملت ایران رفت .
ولی انچه در این سفر جهانیان شاهد ان بودند نه یک ادعا و نه یک ابروریزی بلکه حقیقت عدالت خواه و صلح جوی ملت ایران بود .
سفری که در ان دروغگویی های رسانه های وابسته به کوتا گران وهمگرایی اتحاد ایرانیان سراسر دنیا بود. بار دیگر سبز اندیشان به همه ثابت کردند نه تروریست هستند و نه ا.ن رئیس جمهور انهاست .
اما حضور ایرانیان دم در هتل ا.ن و فریاد (قاتل بیا بیرون ) و شرکت انها در تظاهرات و بازسازی صحنه ی شهادت ندا اقا سلطان
تنها نکته ی قابل توجه این سفر نبود . خنده ی تمسخر امیز سران کشور های حاضر در سازمان ملل و ترک جلسه ی تعداد زیادی از
انها حتی متحدانی چون روسیه بار دیگر مهر تاییدی بود بر حقیقت انچه ملت ایران میخواهند .

۱۳۸۸ شهریور ۲۹, یکشنبه

بازهم مرد عبور از بحران

اکبر هاشمی رفسنجانی یا همون مرد عبور از بحران امروز در شرایطی به نماز عید فطر اومده بود که دیروز نامه ی فرزندانش مبنی بر احقاق حقوقشون توسط یک مرجع بی طرف منتشر شد . همچنین بیشتر علما امروز را به عنوان عید فطر نپذیرفتن . نباید فراموش کرد که در 3الا 4ماه گذشته رییس مجلس خبرگان رهبری و خانواده اش اماج اتهام ها قرار گرفتن .
نباید فراموش کرد سکوت این روحانی در پی افشای مسئله ی تجاوز به زندانی ها خود یکی از بزرگترین کمکها به جنبش سبز بود . وحضور امروز او در نماز عید فطر نشان از احساسی عمل نکردن رییس مجلس تشخیص مصلحت نظام در خصوص وقایع اخیر وبهرانها پیشرو .

انتفاضه ی سبز ها

سلام باید این مطلب رو زودتر مینوشتم اما به دلیل مشکلاتی که برای بلاگر ایجاد شده بود نتونستم .
من هم اومدم مثل همه .اومدم و با همه گفتم که ظلم و استبداد رو نمیپزیریم نه فقط برای خودمون یا فلسطین بلکه برای همه ی ملت های دنیا .
انصافا روز خوبی بود و خیلی با شکوه هم برگذار شد . همه شور وشوق داشتن (البته یه کم هم اضطراب) از اول صبح که توی مترو بادختری که برای تظاهرات از قم اومده بود تهران تا پدر بزرگ ومادر بزرگهای شصت به بالا .
خلاصه این که هر چی بگم کم گفتم .
ولی نمی خواهم شرح ماوقع کامل برای اون روز سبز بدم بلکه فقط روی صحبتم با دو گروهه .
اول اونایی که نیومدن یا بخاطر ترس تو پیاده رو ها بودن وبا جمعیت همراه نمی شدن .
دوم انهایی که اومدن( منظورم خودمونه ).
نتجه ی حاظر شدن ما شد ف ی ل ت ر بیشتر سایتها - کاهش سرعت اینترنت - بسته شدن جی میل ئ یاهو - سانسور تظاهرات و بازی فوتبال و... .اما نباید فکر که این پایان کاره چون تازه همه چیز شروع شده و روزهای مهم تر در راهه و موج افرینی همچنان باید ادامه پیدا کنه . دوم هم با کسانی که کنار ایستادن و مداخله نمی کنن :اگر قرار باشه حمایت در خفا انجام بشه پس چه جوری باید بودنمون رو ثابت کنیم .اگه قرا ر باشه کنار بایستیم و بگیم خودش درست میشه چه فرقی هست با ما و کسانی که حامیان کودتا هستند و کنار میاستند ومیگویند ما کار خودمونو کردیم ؟
در اخر هم باید از یاران مهربانمان در زنجیره ی اینتر نتی سبز بخاطر همه ی کمکهاشون تشکر کنم .
پایدار باد ایران و ایرانی

۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه

برای(( شما))

برای ((شما ))مینویسم که در نزده آمدی .لبخندی زدی وصاحبخانه شدی . ومیدانم که بی خدا حافظی میروی.

کندوی آفتاب به پهلو فتاده بود
زنبور های نور ز گردش گریخته
در پشت سبزه های لگد کوب آسمان
گلبرگ های سرخ شفق تازه ریخته
کف بین پیر باد در آمد ز راه دور
پیچیده شال زرد خزان را
به گردنش
آن روز میهمان درختان کوچه بود
تا بشنوند راز خود از فال روشنش
در هر قدم که رفت
درختی سلام گفت
هرشاخه دست خویش به سویش دراز کرد
او دستهای یک یکشان را کنار زد
چون کولیان
نوای غریبانه ساز کرد
آنقدر خواند و خواند
که ذاغان شامگاه
شب را
ز لا به لای درختان صدا زدند
از بیم آن صدا به زمین ریخت
برگها
گویی هزار چلچه را
در هوا زدند
شب باد آبی از سر این برگها گذشت
هر برگ همچو پنجه ی دستی
بریده بود .
هر چند نقشی از کف این دستها نخواند
کف بین باد
طالع هر برگ دیده بود .
(نادر نادرپور)

۱۳۸۸ شهریور ۲۱, شنبه

محمد رضا جلایی پور ازاد شد.

فکر میکنم تیتر خبر برای توضیح همه چیز کافی باشد .
محمد رضا جلایی پور بعد از گذشت 90روز اسارت ازاد شد.
از دیدگاه من جلایی پور نه فقط یک فرد پویشگرا وحامی میر میهن بلکه نماد پایداری نسل من است . نسلی که در جریان یک انتخاب (به عنوان یک حق الهی)زاده میشود (چه انکه میتواند رای بدهد چه انکه نمی تواند ). نسلی که اگر چه از اغاز خود را گم شده وغریبه با زمان و مکان میبیند اما در جهت یافتن خود برمیاید . هر چند باتوم میخورد و به زندان میفتد . نسلی که اگر چه هست اما دیده نمیشود.
نسلی که به دنبال یک روزنه میگردد تاشاید بتواند فریاد های فروخورده ی خود را اواز کند !
جلایی پور میداند تنها نشانه ی نفس های اخر یک نسل است که برای زنده ماندن تنها به به جرعه ای ازادی نیاز دارد .
ازادی او از زندان تنها نفس راحتی برای من که این روز ها باگسترش بازداشتهای سران اصلاح طلب روز به روز نگران تر از قبل میشویم نیست . بلکه نشان از میلادی دوباره است .میلادی که در ان بار دیگر من تو ما وهمه تشنگان روز های گمشده در کشاکش تاریخ
زاده میشود .
اگر چه تاکنون ندیدمت اما برادر فکری ام ازادی ات مبارک!

۱۳۸۸ شهریور ۱۹, پنجشنبه

عالمو خبر میکنم ومیگم اقام علییه

امشب شب قدر است و به قدر همه ی ستارگان عالم غصه از اسمان میبارد .
عجیب شبی بود . در گوشه ی مسجد همراه با مردمی که بسیاریشان را نمی شناختم مشغول خواندن جوشن کبیر بودیم .
همه یکسان و برابر با هم" الغوث" میگفتیم و میگرییدیم .نوبت به نوحه سرایی وذکر مصیب رسید . مداح که مشغول نوح خوانی و وصف اخرین شب زندگانی امام بود ناگهان جمله ای به زبان اورد که بغض مرا به حیرتی عجیب بدل ساخت .
"امام دستهای حسن (ع) راگرفت وگفت با قاتل من مدارا کن "
اولین چیزی در خاطرم نقش بست چهره ی اکبر گنجی و جمله ی معروفش بود :
" ببخش و فراموش نکن"
سوالی که ذهن مرا مشغول ساخت این بود :اگر قاتلان برادران و خواهرانمان را ببینیم چه میکنیم؟
همان رفتار انتقام جوییانه ی گذشته یا بخشش ؟

علی را به چه میشناسیم ؟ به خیبر ورشادتهایش در جنگ های صدر اسلام ؟ به اطعام نیازمندان ؟به عدل ووفایش ؟
یا به ((فوذت ورب الکعبه ))اش؟
راستی کسی که شیرینی زندگی اش را به خدمت در راه خلق میدانست چرا باید هنگام ضربت خوردن فریاد رستگاری بزند ؟
علی را زهر شمشیر یک ملعون کشت یا زهر کلام کوفیان زمانی که به اطعام نیازمندان میپرداخت و از انان نیش میشنید ؟
زمانی که فرغ نازنینش میشکافت مرد یا زمانی که صورت سیلی خورده ی ریحانه ی رسول(ص)رادید ؟
این روز ها که تنها نام علی مانده وراه علی رفته به این میاندیشم که ایا مظلومیتی از این بالاتر هست که نام علی گوییم وشیعه اش باشیم اماهیچ از او ندانیم ونشناسیم ؟

۱۳۸۸ شهریور ۱۸, چهارشنبه

سر آغاز سخن

بنام خدا
در پی روزهایی که گذشت ما مردم ایران شاهد حوادثی بودیم که صفحه ای نو در تاریخ زندگی هر کدام از ماگشود .
در پی بیانیه شماره ی 11 میر حسین موسوی وتاکید ایشان بر لذوم مشخص شدن هدف وباور جنبش سبز واین مهم که ((راه سبز امید )) نه یک جبهه ونه یک حزب سیاسی است وتنها حرکتی خود جوش و مردمی بوده برایم به وضوح مسجل شد که راه پیش رو سر آغازیست بر تکامل خواسته های حق طلبانه ی ملت ایران در صد سال گذشته .
پس از خواندن بیانیه بی اختیار به یاد بخشی از صحبت های مرحوم مهندس بازرگان افتادم که شرط پیروزی انقلاب اسلامی را انقلاب پله پله و آرام میدانستند و می فرمودند که برای داشتن دموکراسی حقیقی در کشور باید مردم را به آزادی عادت داد باید آزادی از مدارس اجتماعا ت اقتصاد فرهنگ و...آغاز شود تا مردم تاب گره خوردن وهمگام شدن با آن را داشته باشند .
حضور مردم در عرصه های مختلف سیاسی اجتماعی ومبارزات صد ساله ی مردم در دست یابی به خواسته های دموکراتیک نشان از تکامل این روند در میان مردم دارد .
جنبش سبز اگر چه جنبشیست مردمی که حنوز حتی یک ساله هم نشده اما میتوان از ان به عنوان مکتبی برای اموختن آزادی استفاده کرد .گرچه حضور مردم در انتخابات نشان از رشد فرهنگ دموکراسی وحوادث پس از آن (هرچند تلخ وناگوار) نشان از گسترش مطالبات مدنی مردم را داشت اما ایا ما به ان سطح از توان رسیده ایم که بتوانیم افکار اعمال و کردار خویش را هم سو با شعار هاییمان کنیم یا هنوز بسیاری از سخنان برایمان در حد چند کلمه ی نامهفوم است؟
باشد که با توجه به بیانت میر میهن در جهت گسترش شبکه های اجتماعی سبز اندیش بتوانیم گامی موثر در جهت راهبردی ساختن اندیشه های حق طلبانه ی مردم داشته باشیم .
ایدون باد