۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

ستاره ای در اسمان شهر نیست !


اسمون شب کویر از زیبا ترین پدیده های افرینشه . شب کویر جایه که احساس میکنی هم قد ستاره ها شدی به اسمون رسیدی و ازادی . ولی حیف ، تو اسمون ابری شهر من مدتهاست که ستاره ها با تن سوخته روی خاک افتادن . این جا از ازادی اثری نیست .
هنگام می و فصل گل گشت چمن شد
دربار بهاری تهی از زاغ و زغن شد
از ابر کرم خطه ی ری رشگ ختن شد
دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد
چه بد رفتاری ای چرخ چه بد پنداری ای چرخ سر کین داری ای چرخ نه دین داری نه ائین داری ای چرخ
از خون جوانان وطن لاله دمیده
در ماتم سرو قدشان سرو خمیده
در سایه ی گل بلبل از این غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
چه بد رفتاری ای چرخ چه بد پنداری ای چرخ سر کین داری ای چرخ نه دین داری نه ائین داری ای چرخ
خوابند وکیلان و خرابند وزیران
بردند به یغما همه سیم و زر ایران
ما را نگذارند به یک خانه ی ویران
یا رب بستان داد فقیران ز امیران
چه بد رفتاری ای چرخ چه بد پنداری ای چرخ سر کین داری ای چرخ نه دین داری نه ائین داری ای چرخ
از اشک همه روی زمین زیرو زبر کن
مشتی گرت از خاک وطن هست به سر کن
غیرت کن اندیشه ی ایام بتر کن
اندر جلوی تیر عدو سینه سپر کن
چه بد رفتاری ای چرخ چه بد پنداری ای چرخ سر کین داری ای چرخ نه دین داری نه ائین داری ای چرخ
از دست عدو ناله من از سر درد است
اندیشه هر انکس کند که از مرگ نه مرد است
جان بازی عشاق نه چون بازی نرد است
مردی اگرت هست کنون وقت نبر است
عارف قزوینی
بهمن شهر خونه . شهر ایستادگی . 22بهمن ایستاده ایم .

هیچ نظری موجود نیست: