۱۳۸۹ فروردین ۲۲, یکشنبه

هنرمند مردمی یا هنرمند نامردمی

یکی بود یکی نبود. نه، یه لحظه صبر کنید یکی بود دوتا هم بود خیلی بیشتر از یکی و دوتا و سه تا هم بود . اصلا بخاطر همین هم این قصه بود ، ولی شاید هم این فقط یه قصه نبود .... .

یه روز یه مردی میخواست بره خونه ی یکی از دوستای قدیمیش . توراه از وسط مزرعه ی همون دوستش رد میشد . توی مرزعه ی یه بره ای رو دید که یه پای چوبی داشت ، خیلی تعجب کرد . وقتی به خونه ی دوستش رسید، از دوستش پرسید :تو که اینقدر ادم ثروتمندی هستی چرا یه بره با پای چوبی داری؟ چرا اون بره ی بد بخت نگه داشتی چرا خلاصش نمی کنی؟

دوست اون مرد جواب داد : من وقتی دلم کباب بره بخواد یه بره ی کاملو برای یه وعده ی غذایی نمیکشم ، یه تیکه از گوشت تنشو میبرم. اینجوری هم بره رو دارم هم غذامو .*

*پ ن : سال نوی امسال در حالی شروع شد که بسیاری از کارگر ها از کار بیکار شده بودن و عده ی زیادی از مردم هم بخاطر تورم افسار گسیخته حتی نتونسته بودن ابتدایی ترین نیازهاشونو برطرف کنن . و این در حالی بود که رسانه ی غیر ملی سریالی رو در باره ی فقر و فاصله ی طبقاتی پخش میکرد ، سریال دارا و ندار به کارگردانی مسعود ده نمکی

مسعود ده نمکی ( چماقدار دیروز وهنرمند امروز !) کسی که قبلا با ساختن فیلم اخراجی های یک و دو وبا استفاده از شگرد (( تمسخر یک نسل برای خرید ابروی از دست رفته )) برای خودش گیشه هارو تسخیر کرده . مردی که تا دیروز با باتوم به دانشگاه حمله میکردو دانشجوهای کشور رو زیر مشت و لگد میگرفت امروز برای توجیه خودش فیلم میسازه و کار فرهنگی میکنه و واقعیت های تاریخی یک ملت رو که مثل نشان افتخار همیشه با اونهاست به مسخره میگره و انکار میکنه .

اما یه سوال : هنرمند مردمی ،جناب اقای ده نمکی میشه بپرسم با شش میلیاردی که از فروش اخراجی های دو بدست اوردید رو زخمه چندتا از همین ندار هایی که توی سریال دارا و ندارتون نشون دادید مرحم گذاشتید ؟

احتمالا اگه الان از ثروت میلیاردی اقا مجتبی ازتون بپرسم میخواهید بگید ایشونو نمی شناسید یا اگه از تجمع پول و قدرت در بین سران سپاه ازتون بپرسم ، میخواهید بگویید به مسائل سیاسی علاقه ندارید ؟

پس میتونم ازتون بپرسم : اقای ده نمکی عضو سابق و شاید هم عضو کنونی انصار حزب الله ، ایا از وضعیت جانبازان هشت سال دفاع مقدس که در حال حاضر در اسایشگاهها به حالت نیمه فراموش شده، رها شده اند اطلاع دارید؟

*داستان از عزیز نسین

۴ نظر:

سعید گفت...

سلام
فعلاّ نظرات درمورد قالب
قالبت عالیه و خوب شده
ولی هنوز بازدیدکنندگانت رو نشون نمیدی
بعدشم این که هنوز همون ایراد در مورد لیست وبلاگات پابرجاس
در مورد مطلب هم بعد از خواندنش نظر میدم

سعید گفت...

این واقعیت‌‌ها رو نمیشه کتمان کرد
ولی مشکل اصلی خود ما هستیم
ما هستیم که پا میشیم میریم سینما برای تماشای فیلم این آقا
ما هستیم که میایم در حالی که قرار بر تحریم فیلمش بود میبینیم و نقدش میکتیم
این‌ها تازمانی که ما اینطوری هستیم هستند و کاریشم نمیشه کرد

hossin08 گفت...

سلام دوست عزیز شما اد شدید

http://voiceofobjection.mihanblog.com

زخمه گفت...

سلام رفیق
روایت درماندگی ما روایت پررنج جهل قوم ماست در اعتقاد به دکان و دستگاه های جدید. کسی از خود نمی پرسد که این حضرات نوکیسه ی تازه مسلمان چرا بر گرده ی من و تو سوارند
خواجه چه نیک آن ها را می شناخت:

ز کوی میکده دوشش به دوش می بردند
امام شهر که سجاده می کشید به دوش

دلا، دلالت خیرت کنم به راه نجات
مکن مباهات به فسق و زهد هم مفروش